۵ پاسخ

خب عزیزان بچه ها بزرگ میشن تقریبا همه همینطورن منم فک میکردم خیلی سخته یهو هم گرفتم از شیر سه شب هی با ماشین تابش دادیم تا میخوابید بعد انگار دیگع خودشون بدشون میاد

دختر من به شدت وابسته بود ینی هر کی میدید می‌گفت اینجور بچه ندیدیم . بهم گفتن کم کم بگیر ولی من نتونستم گفتم اینجوری بچه یبار میاد شیر میخواد بدم یبار ندم گیج میشه . یبارکی گرفتم. کللللی خوراکی براش گرفتم ینی کف خونه هر چی بگی بود با اونا سر گرم شد . سر سینمم چسب زخم زدم که سرش دیده نشد نمی‌دید که دهنش و بیاره که دیگه یادش رفت . اینم بگم دخترمم سر سینه های خودش چسب زخم زده بود هر کی میومد خونمون بهش نشون میداد خلاصه همه فهمیدن جریان چیه 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

منم همین فکرو میکردم وقتی بهش فک میکردم استرس سرتا پا وجودمو میگرفت اما ی روز از خواب بیدار شدمو گفتم امروز بهش شیر نمیدم و ندادم تاااا شب موقع خواب، با گریه خوابید نصف شب ک برا شیر بیدار شد امقد گریه کرد دلم نیومد بهش دادم دو روز تو خواب لهش دادم روز سوم دیگه ندادم سه چهار روز اذیت کرد بعدش دیگه انگار این بچه از قبل شیر نمیخورد چند روزی بهونه کرد و اشاره ب سینم میکرد با هر ترفندی دورش میکردم اما از اونی ک فکر میکردم راحت شد اما خودم خیلی اذیت شدم و درد کشیدم

واااای منم پسرم خیلی وابسته اس
تا سینه دهنش نباشه نمی‌خوابه
منم موندم چیکار کنم

منم به همین درد دچارم

سوال های مرتبط