۸ پاسخ

درد دارع بهش استامینوفن بده

دختر منم دوسالو ۳ ماهشه سرتق و جیغجیغو ولی خب نگم از شیرینیاش میگذره صبوری کن عزیزم حالا فک کن با این جیغجیغو ی پسر ۵ ساله هم دارم اوووف😬😬😬

انقد خودتو اذیت نکن عزیزم
همه تو این سن اذیت میکنن
هر چی سخته قوی باش بزار پسرت ازت یاد بگیره
باهاش بازی کن خودتو سرگرم کن

عزیزم پسر منم تازه اسهال لستفراغش خوب شده
حالام ک میخوام استراحت کنم ب محض ی چیزی باب میلش نباشه سرشو میکوبه زمین صورتم رو چنگ میزنه و ... یعنی دگ بریدم...

اره دختر منم یه موقع سر چیز الکی گریه میکنه یا یه چیزی رو میخواد با گریه میگه ولی خوب من دیگ جدیدا محل نمیدم همین امروز بردنش بیرون آوردنش سر یه لباسش ک گفتم این کثیفه نپوش اینو بپوش ۱ ساعت داشت الکی گریه میکرد منم محل ندادم بهش یکم گریه کرد غذا گرم کردم بخورم دیگه گشنشم بود اومد خورد دیگ ساکت شد واقعا یه موقع ها خسته میشیم ولی خوب باید با صبر بگذرونیم برای همه همینجوری خیلی نباید باهاشون یکی به دو کرد

والا ما هم داریم پاره میشیم من انقدر میدوعم دنبالش شدم عین چوب خشک 😑😑
غذا رو توف میکنه دعواش کنم میزنه ، هرچیو جمع و جور کنم سریع میره میریزه بهم
با مشت میزنه تو تلویزیون
گویا تو این سن انرژیشون میره بالا باید یه جوری تخلیه کنن

سلام عزیزم همه شون تو این سن همینن منم سرش دادمیزنم بعدش پشیمون میشم واقعا بعضی روزا کلافه میشم از دستش دست تنهام هستم بدتر ولی میگذره به لحظه های خوشی که برات میسازه فک کن اینجوری فک نکنی پیر میکنی🫣😂😂😂

دوسالگی اینجوری شد ب معنی واقعی پاره ایم هممون، البته عرفان همیشه نق نقو بود حالا دیگه واویلاست

سوال های مرتبط

مامان ارغوان مامان ارغوان ۲ سالگی
مامان ها دخترم داره ۶ ماه میشه اما همچنان روزا گریه داره و بی قراره! یعنی وقتی میزارمش زمین و یا از پیشش پا میشم جیغ و گریه راه میندازه! کبود میشه از گریه! مگه میشه ۶ ماه تمام بچه بی قرار و گریه زاری کنه! بخدا بریدم دیگه،جونم دراومده! روزی هزار بار کفر میگم و پشیمونم از دنیا اوردنش!! امروز هم پریود شدم هم از دیشب بی خواب و خسته کلا روزم رو بد شروع کردم با بدن درد و سر درد، سر دختر بزرگم داد زدم و حتی ۲ تا زدم به پشتش!خیلی گریه کردم،خیلی پشیمونم از مادر شدن! ارزوی مرگ میکنم برای خودم بعدش میگم بچه هام چی میشن و زیر دست کی بزرگ میشن!! توان پریتار گرفتن و کمکی رو ندارم،هزینه هامون خیلی بالاست!
خلاصه داغونم،کاش اصلا بچه نداشتم یا که حداقل همون یکی کافی بود!بدن ام رو به تحلیل رفتنه😑🥺!خستم،هیچ جا نمیتونم برم،نه ورزشی،نه معاشرت و مهمونی، هیچی هیچی!این همه درس و معاشرت و کار رو بستم گذاشتم کنار به خاطر بچه ها فقط!اصلا ارزش نداشت این همه چیز رو از دست بدم که چی !بهترین عمر و لحظه هام داره با لجبازی بچه،جیغ و گریه و خستگی هاش میگذره! الان ۶ ماه میشه خونه مادرم نرفتم،۳ تا کوچه پایین تره اما اینقدر که کار میریزه روزا سرم...
با شوهرمم رابطه ام بهم ریخته،به کوچیک ترین حرفش و کارش حساس شدم! حتی فکر طلاق میاد سرم!از قبل بچه با هم سر موضوعی مشکل داشتیم اما الان حساس تر شدم و واقعا تحملش رو ندارم دلم میخواد دیگه نبینمش،نباشه تو زندگیم... هیچ وقت اینقدر حس درموندگی نکرده بودم تو زندگیم!!