۱۵ پاسخ

عزیزم شیشه شیر از کجاگرفتی

عزیزم بچه های منم هیچی نمیخورن نه شیر و نه غذا ولی آب رو با اشتیاق میخورن. حتی بابت آب گریه میکنن بیشتر میخوان . بخاطر مریضیه خیلی عطش دارن

این وروجکا میفهمن روشون حساسیم ادا میان بیخیالشون باشی از روزمینم غذا پیدا می کنن می خورن میدونم سخته ولی باید بیخیال بود

سرشیشه اونت و باید ۴ یا ۵ قطره بگیرید برای این سن بیبی لند ام که شش تا ۱۸ ماه شو ، پلی دیگو خودتون سوراخش نکنید زود پاره میشه

من سر شیشه ۵گرفتم الان خیلی راحت شیر میخوره اولیت بزار غذا ولی من تا دوسالگی شیرشو قط نمیکنم یکروز کاملم۵۰۰تا ۶۰۰سی سی شیر میخوره با دو وعده غذاییش

خدا ب فریادت برسه میفهمم خیلییی اذیتی
منم دخترم از اون بدقلق هاس

حرص بیخود نخور عزیزم یونا اصلا در طول روز شیر نمیخوره دیگه فقط غذا اونم ب زور کارتون ی پیاله. ب زور بخوره وزنشم اندازس
حامله ای حساس شدی گیر نده بهش

عزیزم منم اونت دارم خیلی بد شیر میومد دخترم نمی‌خورد اومدم خودم کمی بازش کردم راحت میخوره دیگه

عزیزم یکم بیخیال باش انقد خودت دغ نده بچه هم اذیت کن ک چرا نمیخوره اینجوری اعصاب خودت بهم ریز حوصله بچه هم نداری اونم بهم میریزه روانش ..من هم مثل شما بود ولی ازبس دیدم دارم خودم داغون میکنم یه شب شوهرم گفت ولش کن نخوره چرا خودت اذیت میکنی اونم اذیت بی اهمیت باش نترس هیچیش نمیشه منم دوروز خودم زدم بیخیالی دیدم چقد بهتره دیگه همون شد الانم ولش کردم همه چی میارم براش میدمش ولی نگران نیستم بخوره یا نخوره چون اگر بخاد میخوره نخاد نمیخوره حالا تو خودتو بکش ....پس بزرگ میشن گشنه میشن آخرش

این شیشه سر سفیده را چند خریدی گلم

یک سال پنج ماهشه دیگه اولویت غذا الان پسرم بعضی روزا اصلا لب ب شیر نمیزنه الان جوش بزنی اعصاب خودتو خورد کنی درست میشه

من چی بگم
شیشه نمیگیره
با سرنگ بدم
اب میک میزنه شیر نه

ولششش کن سخت نگیر اصلا شیر بهش نده
راحت بگیرش بعد ی شال دیگ میتونی بگیری اتفاقا ب غذا میوفته

آب رقیقه راحت تر میاد سرشیشه الان باید شماره ۴اونت بگیری بعدم دختر منم همینه به زور ۶۰ یا۹۰ میخوره همیشه ۶۰تا میریزم دور

امروز ی عالمه حرف زدم اینقدر ک دلم پره و کلافم😓

سوال های مرتبط

مامان ایلهان مامان مامان ایلهان مامان ۱ سالگی
سلام عزیزان خوبین
الهی بمیرم برای پسرم چه عذابی رو تحمل می‌کرد و من نمیدونستم ایلهان من خوب شده بود مرخص شد از بیمارستان ولی سرفه می‌کرد بردم دکتر دارو داد گذشت تا روز دوشنبه خیلی بی حال بود آبریزش بینی شدید داشت جوری ک انگار آبشار بود آب دهانش یه سره می‌ریخت اشتها نداشت و خیلی چیزای دیگه تا اینکه امروز دوستم اومد پیشم و گفت آبجی یه چی بگم من دیدم تو بچه های برادرم مطمئنم ایلهانم اینجوری شده این بچه هیچیش نیست بخدا یه چیزی مطمئنم تو گلوش گیر کرده اون عفونت کرده و زده به خون بچه با خودم فک کردم گفتم شاید درست میگه زنگ زدم به مادرشوهرم موضوع رو گفتم اونم گفت ک شاید درست باشه بریم پیش یه آشنایی بزار قاروق گیری کنه رفتیم تا اون خانوم به گلو پسرم دست زد گفت دوتا تیکه گیر کرده تو گلو مال خیلی وقته اونو آنقدر ماساژ داد تا رفع شد و کل بیماری پسرم رفت یعنی دیگه آبریزش بینی تب و سرفه نداره حتی راحت نفس میکشه خداروشکر ک پسرم خوب شد اینقدر آروم شدم ک دوست دارم به همه شیرینی برم
مامان دلانا❤️آوینا مامان دلانا❤️آوینا ۱ سالگی
من دوران بارداری بدی داشتم همش ب استرس و نگرانی گذشت همش اشک ریختم مخصوصا روزای آخر ک دخترم میخواست دنیا بیاد دقیقا روز زایمانم دختر ۱ سال و نیمم بخاطر عفونت ریه بستری شد بیمارستان ک من وقتی رو تخت بودم فهمیدم میدونستم حالش بده اما ن در حد بستری وقتی من نبودم خیلی آورد بالا بردن دکتر و باباش بستریش کرد وقتی مرخص شدم اومدم خونه دخترم نبود فقط گریه کردم حالم خیلی بد بود نی نی هم درست شیر نمیخورد مدفوعش ی جوری بود و من همش استرس داشتم و نگران بودم نگران هر دو دخترم مرخص شد و نی نی الان خداروشکر بهتر شیر میخوره اما من حسم بهش ی جوریه🥺خدایا منو ببخش مگه میشه آدم بچه خودشو دوس نداشته باشه شوهرم همش دعوا میکنه تو بچمو نمیخوای اگر نمیخوای ازت میگیرمش من دست خودم نیست بخدا انگار فقط دختر بزرگمو دوس دارم همش تو حس حال نوزادی اون زندگی میکنم عکساشو نگاه میکنم حتی نی نی رو با عکسای نوزادی دخترم مقایسه میکنم و میگم چرا نی نی خوشکل نیست چرا اینجوریه چرا دوسش ندارم چرا گریه میکنه ناراحت نمیشم دلم میسوزه براش بچم خیلی مظلومه مامانش هم انگاری دوسش نداره خدا منو لعنت کنه چ مرگمه😭