۵ پاسخ

الهی قربون دلت خواهر بخدا اشکم درآوردی برای پسر قشنگت دعا کردم دعا کردم که راه بره شلوغکاری کنه بریز وبپاش کنه تا با چشات ببینی و خوشحالی کنی عزیزم حسینت و بسپار دست امام حسین خودش شفاشو میده

صبح میشه این شب 💔

صاحب حرم امام هشتم امام غریبان شفای عاجلشون بده و به زودی مثل همه بچه ها هم بدو بدو کنه هم بازی کنه و هم بزرگ شدنشون ببینی

ایشالله خدا شفا بده
ایشالله ت هیچ جای دنیا بچه ها مریض نشن

ایشالا ک خدا شفا بده گل پسرتو

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۱ سالگی
دیروز خونه دخترخالم بودم کلا فراموش کرده بودم کارتمو ببرم بعد کارتش گرفتم رفتم پوشک بخرم بعد بچش سه سالشع، خودشو زد ب زمین. ک رانی میخاد منم خریدم. هم اومدم تا مادرش فهمید. ببین چ بلوایی. ب پا کرد ک چرا خریدی. از کجا بیارم منم گفتم پاش میکوبه نخرم بعد گزاشت رو اپن نداد بخوره ی ساعت گریه کرد. گفت ن میبرم پس میدم ی ماکارونی یا نمک میگیرم بچش. من میگم غش کرد نداد ک نداد. حالا بگی نداره نه فوق پولدار. حالا از دیروز. تو خودمم میگم نگا یکی. اینطوری ک. از گوهش میخوره ی آبمیوه بخره یکی هم مثل من باید. همش دکتر خرج کنه آخ خدا قربونت بشم یعنی اگ من بچم مثل اون راه می‌رفت همه کار میکرد. شده بود. اگ نداشتممم گدایی میگردم. هیچی براش کم نمیراشتم خدا کلا آدمایی ک خوبن هیچی برا بچه هاشون، کم نمیزارن آزار میده. باید منم میشدم. یکی مثل امثال دخترخالم. ک. دوران مجردی هر کاری خاسته کرده. الان شوهر داره بچه داره سه تا. دوست پسر داره بچش. اصلا انقد دیر عوض می‌کنه ک. بچه. شدید میسوزه. حرفم اینه کاش منم خراب میشدم شاید خدا ب منم ی بچه سالم میداد. منظورم. با کسی نیست ناراحت نشید. ولی خیلیا رو دیدم بچه تب می‌کنه. میگن خسته شدیم بچه رو کتک میزنن، پس من چ صبری دارم. خدایا میشه. منم ببینم بچم خونه رو بهم می‌ریزه بچم. ازم چیزی میخاد. هم فقط بگ فلان خوراکی. همه کار میکنم. براش. بعد. بعضیا آخ خدا قربونت بشم. چرا یکی تو اینستا دیدم ۵ قلو داره. خب من پنج تا نخاستم یکی دادی همونم سالم می‌دادی واقعا من چی کم گزاشتم براش یکی اینجا دیدم ک بچش هیچ امیدی نبوده ولی خدا خواسته براش چرا برا من نمیخاد
مامان زندگیم مامان زندگیم ۲ سالگی
سلام
خانمایی که سر بچه هاشون داد میزنن جیغ میزنن مخصوصا بچه هایی کوچیکتر...
ما یه اشنایی داریم تو فامیل شوهریم...ک مامانش با صدای بلند سر بچه ۳ سالش داد میزنه و بچه از شدت ترس هم زبونش بند اومده بود هم دیوونه شده بود‌..دیگه نه حرف زد ن تونست مثل بچه سالم بزرگ بشه...الان ۹ سالشه ن حرف میزنه ن عقل درستی داره...اونایی ک نمیتونن خودشونو کنترل ...اینو گفتم ک یادش بیفتنو کنترل کنن...لطفا رعایت کنید بچه هیچ چیزی از عصبانتیت و دعوا نمیدونه حتی سر خود مادهم یک لحظه ناغافل داد بزنن میترسیم از جا میپریم ..من خودم موقع دعوا با شوهرم...با اینکه میدونم دعوا میکنیم ولی وقتیریهویی صداشو میبره بالا ...میپرم ازجام ...ب فکر کوچولوهاتون باشین سخته میدونم جون دخار خودم ب شدت شلوغ و پرخاشگره گاهی وقتادواقعا کم میارم ولی خودتونو بزارید جای بچه هاتون...اونا واقعا هنوز هیچی نمیدونن و درک نمیکنن ...مراقب باشید یک لحظه کم صبری ی عمر پشیمونتون نکنه...اون روز ک مادر اون بچه رو دیدم هنوز ک هنوز داره غضه میخوره خودش میگف خیلی وقتا انقدر غصه میخورم ک میخام خودکشی کنم ..میگف خودم کردم هیچ وقت یادم نمیره اون لحظه ای ک از ترسش چشاش بززگ شد و دوید بغلم ولی ...کار از کار گذشته بود ...خودم وقتی شنیدم ماجراشو اصلا بهم ریختم .