وااااای دارم دیونه میشم از دست این استادااااا
ی ترم با این بارداری و سختی رفتم و درس خوندم واحد برداشتم
بعد طرف گفته ک تو تو کلاس اصلا فعالیت نداشتی و..
بهشم گفتم ک من باردارم و بیشتر گوش میدم و شنونده هستم و..
درسشم وحشتناک سخته
انقدر ک سخته ک این ترم فقط نهایتا ۷ نفر سر کلاس بودیم
منم اشتباه کردم این درس رو با این استاد برداشتم
استادشم زن هست دیگ باید همجنس خودشو درک کنه و بارداری و سختی چیه
تو گروه بهش پیام دادیم ک حداقل یکم کن من باردارم و بچه کوچیک دارم
اون یکی هم دو تا بچه شیر ب شیره داره ک واحداش مونده از برنمیداشت دیگ میخوزد ب بازپذیری و..
حالا هر کس ی مشکلی داره
نوشته من تمام کتاب رو درس دادم و امتحان هم از تمام کتاب هست
الان چیکار کنیم ب نظرتون برم امتحان بدم یا ن؟
۲ شنبه امتحان دارم
ولی خداشاهده تو این یک هفته فقط ۱۰ صفحه خوندم اونم انقدر سخته و فراره اصلا تو ذهن نمیمونه
اگ بذارم برای تابستون با دوتا بچه میشه درست خوند و امتحان داد ؟؟؟؟
میترسم هم برم هم دوست ندارم بذارم برای تابستون
خیلی استرس دارم هر چی میخوام بخونم از بس مطالب سخته فرار میکنم

۸ پاسخ

امتحانت رو بده شاید قبول شدی از کجا میدونی ک نمیشه ی ترم رفتن رو خودت حذف کنی چون میترسی ک قبول نشی

با دوتا وضعیتت بدتر میشه الان راحتتره

امتحان بده استرس رو کم کن درستو بخون قبول میشی نترس

استادای زن معمولا عقده ای ان. باید با مرد برمیداشتی

عزیزم برو امتحان بده تا از پیشنیازی در بیاد و در اخر معرفی به استاد بگیر تا بتونی پاس کنی چی میخونی؟

با مامان دخترم موافقم. هرچقدر تونستی بخون برو امتحانتو بده هرچی شد شد، انشالله که قبول میشی اگه خدایی نکرده قبول نشدی دیگه میری برای تابستون که از کسی کمک میگیری بچه‌ها رو نگه می‌دارن کمکت شما درستو میخونی

خب ب خودت فشارنیار میبینی سخته برات بزار تابستون بچه هاتم بزرگتر میشن

اگ واقعا سخته میدونی اذیت میشی دوروز بخونی و بازم قبول بشی
به نظرم بزار تابستون الان حامله ای بهت فشار میاد

سوال های مرتبط

مامان نینی و تودلی مامان نینی و تودلی ۱ ماهگی
خانما سلام
اعصابم خیلییییییی خرابه
تمام مشکلاتی ک دارم ی طرف
سرماخوردگی بچم ی طرف
چندین روزه سرماخورده ی بار دکتر بردم افاقه نکرد و تاثیری نداشت دوباره امروز بردمش متخصص پیدا نکردم پیش عمومی بردم و دارو دیگ ای داد
ولی هی میگ بالا بالا
ینی دارم میارم بالا
تبش ک اصلااااا کنترل نمیشه هر ۳ ساعت یا۲ ساعت هی باید شربت استا بدم
الانم ب شدت داغ داغ نمیدونم تبش چقدره
گفتم امشب قبل خوابش شیاف بزنم ولی میترسم چون تا حالا نزدم براش



از ی طزف هفته دیگ یک شنبه و دوشنبه دوتا امتحان دارم ک پشت سر هم افتاده
شوهرم میگ کم استرس بچه رو میکشی ک استرس امتحان رو هم داری اخه تو طول ترم اصلا نخوندم میگ اجازه نمیدم بری هم بارداری هم خطر احتمال ب زایمان زودرس داری و هم محمد مریض ولش امتحان ها رو بزار برای تابستون
ولی میترسم تابستون نتونم با ۲ تا بچه درس بخونم
اخه ۲ تا از امتحانای دیگم رو هم گذاشتم برای تابستون
چیکاز کنم ب نظرتون ؟؟؟؟
میگم یگیش رو بدم یکیش رو بذارم برای تابستون یا ن؟
مامان نینی و تودلی مامان نینی و تودلی ۱ ماهگی
خانما سلام بر همه
بیاین ی مشورت میخوام
من الان دقیق حساب کردم طبق عادتم ۳۳ هفته و ۵ روزم یعنی داخل ۳۴ هفته ام ولی ۳۴ هفته ام کامل نشده
خب از ۳۴ هفته و ۲ روز ب بعد دیگ ماه ۸ تموم میشه
و وارد ماه ۹ میشیم




من دائم دارم استرس میکشم سر این بارداریم
بارداری قبلی هم این شکلی بودمااا فقط استرس داشتم سر بچه
حالا این بارداری این شکلی ک مثلا ی روز اصلاااااا تکون نمیخوره ب خدا نهایتا ی بار در روز سکسکه کنه یا ی تکون بخوره ب خدا راست میگم
یا ی روز انقدرررر تکون میخوره و لگد میزنه ک خدا شاهده شکمم داره جدا میشه
ی بار شب تا صبح تکون میخوره صب ها ارومه
ی بار صبح ها ارومه و شبا تکون میخوره
اصلا نمیدونم چیکار کنم و کی خیالم راحت باشه بابت تکون هاش



حالا سوال اصلیم اینه ک ۴ روز دیک وارد ماه ۹ میشم میگم میگم روزی نیم ساعت تا ی ساعت پیاده روی کنم یا پله و.. برم یا فعالیت هام رو بیشتر کنم ک حداقل ۳۸ هفته خودش با درد خودش ب دنیا بیاد ؟؟؟؟
اخه قبلی هم تحت نظر متخصص بودم و اوایل تا اواخرش هی میگف استراحت کن ک خطر احتمال ب زایمان زودرس داری و من دائم استراحت بودم ولی تا۴۰ هفته ام کامل نشد نامه بستری برای زایمان طبیعی رو نداد و با امپول فشار از ساعت ۸ ک هی بهم تزریق کردند تاساعت یک
ک بعد ۳ بار تزریق کم کم دردم گرف و تا ۵ ک دنیا اومد
میگم از الان اگ پله و پیاده روی برم ۳۷ هفته یا ۳۸ هفته ب دنیا میاد یا نه ؟؟؟؟؟
مامان ⚡🍓𝒉𝒐𝒔𝒏𝒂 مامان ⚡🍓𝒉𝒐𝒔𝒏𝒂 ۲ سالگی
از شدت اعصبانیت میترسم سکته کنم بقران چنان اتیش گرفتم ک گوشیو از این سر خونه پرت دادم نمیدونم چطور شد نشکست
ساعت گرفتم دقیق ۱۰ دقیقه اس ی لقمع تو دهنشه هرچی میگم بخور بدون گوشی ک اصلا سر سفرع نمیشینه با گوشیم ک میشینه قبلا خوب بود غذاشو کامل میخورد جدیدا هفته ای دوباره رفته رو دنده سگ اخلاقیش باید یکساعت وایسی بالا سرش ک غذاشو بخوره
هر بار سر غذا خوردنش من باید در حد مرگ عصبی بشم دلم میخاد چنان جیغ بکشم تا حنجرم پاره بشه دلم میخاد هرچی وسیله هس بشکونم بلکه یکم از این عصبانیتم کم بشه از لحظه ای ک پا ب این دنیا گذاشته دارع منو دق میدع اول ک با مریضیش بعد شیر نخوردنش بعد غذا نخوردنش دلم خوش بود مدتیه خوب شده بود الان باز مثه قبل شده هیچی نمیخوره
میگم شیر پاستوریزه هم باعث بی اشتهایی میشه؟ساعت ۳ عصر ۱۸۰ تا شیر پاستوریزع بهش دادم ممکنه بخاطر اون باشه؟البته دو ساعت پیشم پفک خورده ولی پفک ک بی اشتها نمیکنه
گیریم اصلا امشب پفک خورده بقیه شبا چشه؟
غذا هایی ک بی دردسر میخوره فلافل.گوجه سیب زمینی.سوسیس.ابگوشت.عدسی.غذای نونی رو بهتر میخوره هر بار برنج داریم باید همینقد منو عذاب بده چکار کنم از دستش واقعا دارم دیونه میشم حوصله ندارم ده مدل غذا کنار هم درس کنم یچی درس میکنم دوس دارم همه با هم بخوریم بعد اصلا هم خوب نیس از همین الان عادتش بدم ب غذای جدا از خودمون پسفردا عادت کنع همیشه ی مدل دیگه برا اون درس کنم چکار کنم بگید من چ غلطی بکنم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
مامان هدیه مامان هدیه ۲ سالگی
سلام مامانا
می‌خوام تجربه از شیر گرفتنمو بگم شاید بدرد کسی بخوره
هدیه خیلی وقت بود ک شیر رو فقط دو وعده در روز اونم موقع خواب میخورد
من میخواستم یک سال و نه ماهگی بگیرم ولی تنبلی خودم، ترس از شیر گرفتن، این ک با شیر فقط می‌خوابید، و کلی بهونه دیگه داشتم ک نه زوده وایستا و ‌...
ی مامانی اینجا گفته بود اول ی سینه رو بگیر بعد اون یکی
منم اول ۲۳ ماهگی این کار رو شروع کردم یکی رو گرفتم کلا
هر وقت هم می‌پرسید میگفتم تموم شده شیرش و خب چون اون یکی هنوز بود مشکلی با این قضیه نداشت و زود قبول کرد
طبق این روش باید هفته بعد اون یکی سینه رو بگیری که من بازم تنبلی کردم و شد سه هفته بعدش.
ولی این مدت موقع خواب هم سعی کردم کمتر شیر بدم هم قصه میگفتم شاید در یک شب ده تا قصه مختلف رو مجبور میشدم بگم تا بدونه تا هر وقت ک نیاز داشته باشه کنارشم و اینو هم بین قصه ها بهش یادآوری میکردم ک من تا هر وقت بخوابی اینجام کنارتم
واسه گرفتن اون سینه دیگه، ی چسب زخم زدم بهش و ب دخترم گفتم خوردم زمین اوف شده آقای دکتر گفته فعلا چسب بزنیم
دختر من با دکتر میونه خوبی داره و خیلی راحت اینو هم قبول کرد
چند روز سراغ می می میگرفت همینو میگفتم و چسب رو بهش نشون میدادم و کنارش هم میگفتم شما دو ساله شدی دیگه بزرگ شدی باید شیر لیوانی بخوری ، این مدت هم شیر پاکتی کوچولوها و شیر لیوانی رو جایگزین کردم و خیلی خوشش اومد
بعد پنج روز دیگه حتی سراغ می می رو هم نگرفت
من خیلی خیلی از این پروسه میترسیدم ولی برای من خیلی راحت گذشت حتی بر عکس بعضی بچه ها ک شنیده بودم خلق و خوشون تغییر می‌کنه گریه میکنن و ... اصلا این برنامه ها رو نداشتیم انگار پذیرشش با این روش خیلی راحت شده بود
مامان نینی و تودلی مامان نینی و تودلی ۱ ماهگی