۵ پاسخ

وقتی اولی بزرگ شد مطمئن باش خودت دلت میخواد دومی رو بیاری هرخونه ای یه دختر باید توش باشه

تمام سختی ها مشکلات یادت میرع و بازم میاری خاصیت مادر بودن همینه اکع قرار بود یادمون نره همه بچه ها تک فرزند بودن

عزیزم شوهرم هی میگه بچه دوم میخواد منم گفتم ن همین یکی ی دونه بسمه دردش بجونم آنیا هی نمیتانم با کم‌خوابی کنار بیام گفتم خیلی اصرار داری تا دوسالگی بچه دوم پیش مامان بابام میمانم توام بیا سر بزن بهمان واقعا سخته

همه رو فراموش میکنی ودوست داری بازم بچه بیاری

ببخشید واسه غلط تایپیا
تند تند تایپ کرم

سوال های مرتبط

مامان ابوالفضل🧒ارمیا مامان ابوالفضل🧒ارمیا ۱ سالگی
خیییییلی حالم بهم ریخته هست عصری با ذوق شوق رفتیم کیک سفارش دادیم برای آخر هفته ک تولد بچه هاست بعد اومدم‌یه مغازه دیگه یهو یه بچه شیطون هی میزد تو شیشه مغازه پشتش به من بود یه لحظه چشمم خورد بهش دیدم موهاش پسرونه هست و بالای سرش اندازه گردی یه لیوان مو نداشت یا ریخته بوداول فکر کردم فقط یه ریزش مو ساده هست بعد برگشت طرف من فکر کرد من مامانشم یه دستش زد بهم نگاهش کردم حفره های بینی رو نداشت نمیدونم چجور بگم بینی داشت ولی سوراخ هاش خیلی بزرگ بود و اصلا یه جور خاصی بود بعد مامان و باباش گرفتن بردنش سمت خودشون هی جیغ میزد صداهای عجیب و غریب درمی‌آورد یهو گذاشت رفت یه ۱۰ متری دورتر از من زبونش درآوردزبونشم یه نوک تیز داشت و خییییلی دراز بود خیلی ترسیدم اون لحظه دستام داشت می‌لرزید همون موقع شوهرمم رفت بعد مامانش رفت بغلش کرد هی باهاش حرف می‌زد میگفت دختر خانمم بعد فهمیدم دختره الهی طفل معصوم از فکرش بیرون نمیام خوشحالیم پر کشید. بخدا دنیا دنیا پول و دارایی داشته باشه ارزش ثانیه ای مریضی بچه رو نداره اصلا اولین بار بود همچین چیزی میدیدم قبلا بچه های سرطانی یا شکاف کام دیده بودم اینجور نبودن یه جور عجیب ترسناکی بود دلمم براش تیکه تیکه شد از فکرش بیرون نمیام هرچی هم سرچ میکنم چیزی پیدا نمیکنم هم جسمی بود هم روحی یه حالت عصبی پرخاشگری داشت دوست دارم بفهمم مریضیش چی بود فقط دلم میخاد یکی بهم بگه ک درمان داره و خوب میشه 😔😔😔کسی نمیدونه چش بود ؟؟