۵ پاسخ

وقتی اولی بزرگ شد مطمئن باش خودت دلت میخواد دومی رو بیاری هرخونه ای یه دختر باید توش باشه

تمام سختی ها مشکلات یادت میرع و بازم میاری خاصیت مادر بودن همینه اکع قرار بود یادمون نره همه بچه ها تک فرزند بودن

عزیزم شوهرم هی میگه بچه دوم میخواد منم گفتم ن همین یکی ی دونه بسمه دردش بجونم آنیا هی نمیتانم با کم‌خوابی کنار بیام گفتم خیلی اصرار داری تا دوسالگی بچه دوم پیش مامان بابام میمانم توام بیا سر بزن بهمان واقعا سخته

همه رو فراموش میکنی ودوست داری بازم بچه بیاری

ببخشید واسه غلط تایپیا
تند تند تایپ کرم

سوال های مرتبط

مامان فندق🧚‍♂️ مامان فندق🧚‍♂️ ۱ سالگی
درد و دل 😔
بخدا کم آوردم.دختر اولیم ۷ سالشه از پارسال ک این دختر دیگم دنیا اومد هی هرروز میدیدم ک داره لاغر و لاغر تر میشه همش خودمو گول میزدم که نه داره قو میکشه حتی از ترس بخدا وزنشم نمیکردم ک یه وقت نبینم کم شده پارسال برج ۷ ک دختر اولیم دنیا اومد این ۳۰ کیلو بود دو سالگیش ۲۰ کیلو بود از اول بی اشتها و بدغذا بود و رفلاکس هم داست من همیشه ب زووووور بهش غذا میدادم خلاصه هی وزنش نکردم و نکردم هی هرکی اومد چ آشنا چ غریبه گفت وااای کو اون زهرایی ک تپل بود لپ داشت چقد لاغرش کردی بچه دیگ اومده اینو فراموشش کردی حق اینو میدی ب دومی ک بخوره اخه دومی هم تپل هست ماشالله خلاصه هرکی رسید یه چیزی گفت بهم تا اینکه امشب گفتم باید وزنش کنم ببینم لاغر شده یا نه قد کشیده وزن کردم بچم ۲۰ کیلو بود از پارسال تا الان ۱۰ کیلو کم کرده بخداااا غصه عالم اومده تو دلم..خیلی بداشتهاش اصلا هیچی دوس نداره .شوهرمم هرچی میگم بیا یه دکتر ببریمش یه چکاپ بگیریم ببینیم چشه نمیاد میگ بچه سالمه ب سمت خودم شده ماها همه لاغریم اینم همینه بابا بچه ای ک تاپارسال وزنش خوب بود میشه الان یهو اینجوری بشه..دخترمم ب این سن رسیده بخدا قسم هنوز یه چکاپ نگرفتم ازش چون ک از آمپول و سرم این چیزا وحشت داره بخدا تا این سن ما هنوز سرم یا آمپول بهش نزدیم سر واکسن ۷ سالگیش باباشو دوتا مرد دیگ گرفتنش تا تونستن بزنن ..خب من چیکار کنم ..دست و پاش مدام عرق میکنه و خیسه بخدا دلم میخاد بمیرم میگم من مادر نیستم ک اگه بودم ب فکر بچم میبودم خدا منو بکشه😭