۸ پاسخ

به نظرم گاهی سکوت ما به خودمون بیشتر آسیب میزنه و از طرفی هم اطرافیان متوجه رنجش ما نمیشن
بهتره مودبانه جوابشون رو بدید و نشون بدید که آزرده خاطر شدید تا اونها هم دست از حرفهای بی اساس بردارن
چرا باید بچه رو مقایسه کنیم ؟؟؟
پسر داییی من دو قلو داره کلا با هم فرق دارن چه رفتاری چه حرکاتی که یاد میگیرن و یا نحوه واکنش شون به اطراف .با پزشک که صحبت کرده گفته اصلا ربطی نداره که بچه ها رو با هم مقایسه میکنید .
یکی کلا از اون یکی عقب تره تو همه چیز و کلا آروم تر هم هست . الان یکساله شدن

حتی دوتا بچه دو قلو را هم باهم نمیشه مقایسه کرد بچه ها متفاوتن،ما تو فامیل دو قلو داریم که تو توانایی ها خیلی تفاوت دارن،به هر دو هم به یه اندازه توجه شده

مقصر خودمم روی حساب احترام و اینکه حوصله جنگ و جدال ندارم چیزی نمیگم بهشون

یبارم پدر شوهرم گفت کایرا قدت چرا کوتاهه منم با خنده گفتم دخترم بگو کشیدم به بابا بزرگ... عاخه واقعا پدرشوهرم قد کوتاهه..بعد از اون دیگه چیزی نگفتن..اصلا اگر چیزی هم باشه جلو من نمیگن..شاید پیش خودشون عیبی بزارن رو دخترم ولی جلو من دیگه نمیگن..ت هم بهششون جواب بده تا چیزی نگن

بچه منم همینه و خانواده شوهرم همش میگن باید ۴دست و پا بره باید بشینه
دکتر بردم گفته عیب نداره
واقعا نمیدونم چیکار کنم فقط محل نمیدم و میریزم تو خودم

رک بگو ب شما چی..من دخترم چهار ماهم بود رفتیم خونه مادرشوهرم خدایا یادم رفته چیشد ولی مادرشوهرم یچیزی ب دخترم گفت حالت دعوا کردن ولی داشت شوخی میکرد خودمم فهمیدم داره شوخی میکنه..مثلا گفت بشین سرجات بچه ..ی همچین چیزی بود ..منم گفتم فکر نکنید شاید من مثل فلانی و‌فلانی باشم که ب بچه هاشون چیزی میگین ناراحت نمیشن..اگر ب دخترم چیزی بگین دیگه خونتون نمیام..من جایی ک ب دخترم حرف بزنن نمیرم..شوهرمم جلوی مامانش دعوام کرد گفت این چ حرفیه میزنی چقد بچه ای اون فقط شوخی میکنه..منم خندیدم گفتم میدونم شوخیه ولی من ناراحت میشم..اصلا هم ناراحت نشده بودما..ولی باید میگفتم ک دفعه بعدی پیش نیاد...ب نظرم هر چی ب دلت میاد باید بگی

بچه من هیچ کامه ای نمیگه یعنی باید نگران باشم چ ربطی داره بچه ها کاملا باهم متفاوتن

اهمیت نده اصلا.تو مادر این بچه ای بهتر از همه کس صلاحشو میدونی.پس بهترین کار بی توجهیه

سوال های مرتبط

مامان آرش و رستا☺️ مامان آرش و رستا☺️ ۱۲ ماهگی
😡😡😡😡😡😡😡😡می‌خوام یکم غر بزنم بلکه یکم آروم بشم
دیشب جاریم دعوت کرده شام.
رفتیم اونجا پدر شوهرم رستارو بغل کرده برگشته به من میگه این چرا انقد سبکه.بارها بهم گفتن که چرا سبکه خب من چیکار کنم کم ورج و ورجه بکنه تا 6ماهگی خوب وزن می‌گرفت ولی از 6ماهگی خانوم چهار دست و پا رفت از آخرای ۹ماهگیش هم راه رفت.خانوم فعالیتش زیاده
از اون طرف جاری و برادر شوهرم میگن چرا انقد شلوغ کاره عین پسره ماست ها اونم بچه بود اینحوری بود آخه پسرشون بیش فعاله هی میگن که رستام بیش فعالی رو اعصاب من رژه میرم.بعدم من قشنگ یادمه پسرشون اندازه رستا که بود هر چی گل و خاک گل بودو با خونه یکی میکرد ولی رستا اصلا به گل و....دست نمیزنه فقط چون بچم داره راه می‌ره ذوق می‌کنه همش راه بره
از اون طرفم پسرش که الان 9سالشه و همچنان بیش فعال میگه نهههههه رستا تو‌عین من نشی گوشکوب بردای بزنی تلوزیونو بشکنی😑منم واقعا دیگه نمیدونم چیکارشون کنم دیشب که فقط سکوت کردم و نگا کردم