۱۲ پاسخ

خب دیگه تو ک خوشت میومد ب خودت وابستش میکردی
کارت از این ب بعد سخته

پسر منم همینه من فکر میکنم که نمیتونن مثل ما مامانا نگهش دارن

مهدیه ی مدته نیستیا
خوب میشه یکم دیگه
بعد باز ۸ ماهگی اضطراب جداییش شروع میشه ک اون چندماه ادامه داره

حالا اضطراب جدایی از شش ماه تا ۱۸ ماهگی هستش ولی پسر منم همینه ولی تا یک ساعت پیش شوهرم میمونه ولی پیش مامانم نمیمونه

پسر منم همینه
امروز مامانم از صبح اومده که نگهش داره من یکم بخوابم، نیم ساعت هم نخوابیدم به خدا فقط اول صبح که مامانم و دید ذوق کرد یکم باهاش بازی کرد بعد دوباره موقع خواب اومد بغل خودم
مامانم گفت بده من ببرمش تو سالن بذارم رو پام بخوابونم توام بخواب، تازه چشام گرم شده بود که با صدای گریش از جام پریدم
باز اومد بغل خودم خوابید😐

آخ چقدر بده ،اینجوری خیلی دست و پات بسته است
امید پیش مامانم، خاله ام ، نوه عموم و داداش بزرگم خیلی خوب می‌مونه راحت میزارم میرم خرید و دکتر

دختر من اینجوری نیس از اولشم اینجوری عادتش ندادم هر سه تا بچمو قشنگ میذارم پیش مامانم یا خواهرم میرم همه کارامو میکنم بچه ها آخ هم نمیگن چون عادتشون دادم

اینکارو باهاش نکن میترسه ولش کنی

گندمم همینه حتی با باباشم نمیمونه اگه منو نبینه🥺

دخترمنم همین شده🫠

😑😑همینجورین من دادم مادر شوهرم رفتم فروشگاه زنگ زد گفت بیا اینقدر گریه کرده بود دست و پای مادر شوهرم بیچاره از ترس میلرزید 🫨😑😑میگفت من کاریش نکردم

اضطراب جدایی گرفته خیلی به خودت وابسته اش نکن بزار ادم های‌مختلف رو مرتب ببینه

سوال های مرتبط