۶ پاسخ

به جای اینکه مادرای شاغل بچه مریضشونو نفرستن، بعضیا میگن خب شما که شاغل نیستی نفرست،
یعنی ما باید بچمونو برای خاطر یه مادر دیگه که شاغله و پول درمیاره از تحصیل محروم کنیم
دمتون گرم با این استدلالتون

خب عزیزم شما نفرست
شما که شاغل نیستی
فک کن تعطیل شده

والا مشکل منن هست تا الان بچم سه بار سخت مریض شده ده رپز ده روز نفرستادم باز هر باریه مامان بیشعوری پیدا شده میفرسته اینم بدنش ضعیف شده سریع میگیره گرفتارم خسته شدم بیخیال هزینه ی مدرسه اش نذاریم برن

متاسفانه فرهنگشو خیلیا ندارن هنوز

معمولا بچه ک مریض میشه مادر اول باید ب دادش برسه تا بره سرکار
بیچاره بچه چ گناهی کرده ک با اون حال بدش میره مهد
واقعا موندم
اصلا خود مهد نباید قبول کنه بچه مریضو

من بچهام مریض شدن دوهفته نزاشتم برن

سوال های مرتبط

مامان امیرصادق مامان امیرصادق ۵ سالگی
مامان دردونه مامان دردونه ۵ سالگی
سلام روزگارتون خوش
اول بگم قضاوت نکنید....من واقعا از دست پسرم کلافه ام...امروز رفتم دنبالش مهد کودک میبینم بینیش قرمزه میگم چی شده میگه خاله زده به مربیش گفتم زنگ زده میگه خودش جدبدا خودش رو میزنه موهاش میکشه گلوش فشار میده‌.. دمپایی شو گاز میگیره میگم تو خونه اینجوری نمیکنه شاید از کسی توی مهد یاد گرفته میگه نه بخدا کسی اینجوری نکرده...ی پسر شیطون هست اونم به شدت بچه شما نبوده....هیچ روشی روش جوابگو نیس اینو خودمم میدونم از کسی هم ترسی نداره ... نمیدونم چه کنم اومدم کلی باهاش حرف زدم شروع میکنه فحش دادن مثلا میگه زهرمار و اینا ...حالا خودم گفتم اینو تو عصبانیت ولی این از دم همون حرفی که نباید بزنه رو درجا تکرار میکنه اونم هر روز....این بماند شلوارش در اورد شروع کرد خندیدن و رقصیدن دیگه زدم سیم اخر لباسمو پوشیدم لباس اونم پوشیدم بغلش کردم گفتم دیگه نمیخامت هی مبخام باهات منطقی باشم اروم باشم کنترل کنم ‌.....جایزه تشویق.بی توجهی...محبت...حرف ..‌قصه اینا همه رو رفتم حتی مشاوره که اونم اصلا راضی نبوددم همون جلسه اول شروع کرد به تجریه تحلیل زندگی من ...همسر من زیاد خونه نیس و وفتش با بچه ها نزدیک به صفره....مشاور هم میگفت تو قربانی هستی تو این زندگی تو شاید پذیرفتی اما بچه نه تو باید جور پدر رو بکشی،😒 من هم در حد توانم متوسط براشون وقت میزارم همه چی هم براش فراهمه چه کنم دیگه