۹ پاسخ

من نمیدونم این ویروسی که این چند وقته همه درگیر شدییم پس چی بود
من بکماه دخترم و همسرم درگیر بودن دو‌سه بار دکتر رفتیم تا خوب شدن
هنوزم سرفه های همسرم قطع نشده

دکتر دخترم همین امروز استوری گذاشت که شایعه اس و این ویروسیه که چند ساله هست.

رعایت کنیم نکنیم بیرون بریم نریم همه میگیریم
مگه کرونا نبود من همههههههههههههه جوره رعایت میکردم تموم وسایل رو میشستم و مدااااام ضد عفونی
ولی آخرش چی شد؟هممون گرفتیم

خب الان بخاطر مریضی تا کی میخوای هیچ جا نری؟؟
مطمئن باش هیچ جا هم نری بازم میگیری پس برو با خیال راحت

متاسفانه منم فکر کنم کرونا گرفتم ۱۲ روزه .منو ازپادراورده

مگ کرونا پس برگشت؟؟

من هفته قبل دقیقا ۸روز از خونه بیرون نرفته بودم.
آخرش هم با ماشین رفتم تا خونه مادرم و شب برگشتم.
اصلا آفتاب بهم نخورده بود.بخدا.
بچم تو خونه تنها داره بزرگ میشه.
فامیل هم که دیگه منتظر کرونا و ویروس بودن تا رابطه ها کم بشه.
شده عید به عید

یعنی زندگی ها خیلی عالی شده .....

الکیه بابا
برو پست دکتر شادیو ببین دقیق همه چیو درموردش توضیح داده الکی استرس نده به خودت

اون ک اره همه گیره .من خودمم اننننقد رعایت میکردم..ولی خووت بچه داری میبینی وقتی مریض میشن خدایی نکردهچقد اذیت میکنن الانم بیشتراز قبل هربچه ای و میبینی مریضه..سعی میکنم رعایت کنم حداقل کمتر اسیب ببینیم تا بعدا ببینیم چی میشه..ایشالا هیشکی مریض نشه.

#مبهم

سوال های مرتبط

مامان شایان مامان شایان ۳ سالگی
دوستان ب طرز وحشتناکی حالم بده
بیاین یکم حرف بزنیم
پروژه مهد تموم شد دیگه نرفت ، سومین جلسه بود ک بردم
جلسه های قبل یک ساعت و نیم می‌بردم می‌نشستم طبقه بالا میموند گاهی سر میزد ، امروز ک بردم کلا گریه کرد ک نمیرم داخل، یوم رفتم پیشش دقیقا جلوی در کلاس کلا گریه و استرس شدید داشت اصلا بند نمیشد حتی شهربازی اش هم جذبش نکرد
ترسیدم این استرس شدید منجر بشه ب ناخن جویدن و شب ادراری و باقی ماجراها
کلاسم شلوغ بود مربی هم کلا دیدم وقت نمیکنه و حوصله نداره .گفتم‌میبرمش و مخالفتی نکرد
شایان خیلی بچه سختی هست جزو کودکان دشوار و پر مخاطره اس و من بابت اینا خیلی نگرانی داشتم
مثلا دفاع نمی‌کرد از خودش ک حل شد این قضیه و فلان
نمیدونم شاید یکی دوسال دیگه بزرگتر شد بردمش اوکی شه یا کلا از من جدا نشه و من همین قضایا رو تو مدرسه داشته باشم
همش مزخرفه بچه اگه امن باشه ، همه چی حله
پیش پدرش مادربزرگ و خاله اش بدون من ساعت ها میمونه ولی مهد رو نتونست حل کنه
از من جدا میشه میره پارک مسیر طولانی رو خودش راه میره دو میکنه میره اینجوری نیس ک خیلی چسب باشه ولی نمیدونم چی شد ک مهد اونجوری شد
کلا هدفم آموزش نبود ، هدفم پیش بچه ها بودن و جدایی از من تو محیط جدید بود ک شکست خورد
دنیا رو سرم خراب شده
مامان عشق مامان عشق ۳ سالگی
انقد عصبانی هستم که حد نداره
از عصر خونه ی مادرشوهرم بودیم
همیشه بچه رو تحریک میکنه که بخواد شب اونجا بمونه
من و پدرش به هیچ عنوان شب هیچ جا تنهاش نمی‌ذاریم
به توصیه ی روانشناس کودک از حدود چهل دقیقه قبل آمادگی بهش میدم
مثلا نیم ساعت دیگه باید بریم
یا وای دلم برای پرنده مون تنگ شده
بریم خونه اون بازی رو بکنیم و ...
تا بدون گریه و ناراحتی بیاد بیرون
اونوقت زنیکه اومده به بچه ای که آماده شده و کاپشن پوشیده جلوی دره میگه وای دلم برات تنگ میشه چقد مامان بابات ظالمن بمون پیش ما من از مادرتم بیشتر دوستت دارم
بچه افتاد به گریه و لجبازی که الا و للا نمیام
منم دستشو گرفتم به زور آوردم( کتک و اینا نه ها ولی به میل خودش نبود )
به قرآن تو شهر غریبم این زن اندازه ی نیم ساعت کمک حالم نبوده و نیست فقط میخواد بجه مو خراب کنه
میخواد بچه های دخترش بالا باشن
بزنه تو سر بچه ی من
به خدا قسم ماهی ۱۰۰ میلیون درامدشه دلش نمیاد یه دست لباس خونگی برای این بچه بخره بعد جلوی بچه جوری رفتار میکنه که من و باباش بده بشیم
یه مدتم کمتر میرفتیم خونه ش زنگ میزد تو گوش شوهرم انقد گریه زاری میکرد که اعصاب و روان شوهرمو داغون کرده بود
فقط از ته دلم از خدا مرگش رو میخوام
بلکه یکم زندگیم از تلاطم دربیاد