ماماناى عزيز من امروز خيلى فكرم درگير شده ، يعنى اتفاقى توى كلاس باراد افتاد كه باعث شد عميق تر بهش فكر كنم. يكى از بچه ها كه با پدرش اومده بود و پدرش هم بسيار آروم و متين هست ، به شدت پرخاشگرى ميكرد. به پدرش لگد ميزد دستش و گاز ميگرفت توى كلاس نميرفت و هر چى پدرش آروم صحبت ميكرد اين بچه بدتر ميكرد. بقيه بچه ها هم در حال ضبط اين صحنه ها🤦🏻‍♀️ يادم افتاد نبايد پدر و مادرش رو قضاوت كنم چون پسر خود من هم چند تا كلمه بد ياد گرفته و ميگه كه اصلا و ابدا در خانواده ما گفته نميشه، از جايى ديگه متاسفانه ياد گرفته و خودتون ميدونين تو اين سن پاك كردن اين حرفا و رفتارا از ذهن بچه ها چقدر سخته. ميخوام بگم ماماناى عزيز صبورتر باشين واقعا رفتارى كه ما با بچه هامون داريم محيطى كه توش پرورش پيدا ميكنن فقط خودشون رو تحت تاثير قرار نميده بلكه به دوستان و اطرافيانشون هم قابل انتقاله🥲. مواظب باشيم همين يه فرياد يا حرف بد از روى عصبانيت اول به بچه خودمون و بعد به بچه ديگه و همينطور جامعه بزرگ و بزرگتر منتقل ميشه. پس بياين آرومتر باشيم با حوصله تر و مودب تر 🤪 نسل بعدى حداقل آرامش و احترام بينشون باشه .

تصویر
۴ پاسخ

واقعا رفتار ما خیلی مهمه
ولی متاسفانه نسل الان تحت تاثیر فضای مجازی یا خانواده هرچیزی خیلی نسل های بی ادب و پر رو و پر توقعی هستن منظورم بچه های ۱۰، ۱۵ ساله الان حدودا

کاملا باهات موافقم منم خیلی میترسم ازبقیه حرفای بد کارهای بدیادبگیره متاسفانه اطرافم پره من کنترل کردنم سخت🥺

کلاس چی؟

بی رابطه عزیزم شما کلاس چی میبرید پسرتون رو

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۳ سالگی
مامان 🦄Delzhin🦄 مامان 🦄Delzhin🦄 ۳ سالگی
( مربوط به تاپيك قبل)

سلام و عرض ادب ❤️ خيلى ممنونم از همه ى مادراى عزيزى كه حالمو پرسيدن و يا نپرسيدن ولى توى دلشون واسم دعا كردن 🌱🦋
من روزاى سختى رو دارم پشت سر ميگزارم ديشب باز دكتر بودم دكتر بهم گفت همه ى اين مشكلاتىخكه واست پيش اومده از اعصابه ( تو رو خداااااااااااا مراقب خودتون باشيد حتى اگه حق با شماست بيخيال بشيد) بچه ها نميدونم حال من رو انشالله هيچ وقت هم ندوتيد. دلم نميخواد يك روز از حالمو حتى دشمنم داشته باشه ✋🏻
دست و روى ماهتون رو ميبوسم و همچنان تمناى دعا دارم ازتون. ❤️🌈❤️

خواهش ميكنم حرص نخوريد الان من بايد سونو ام آر آى و چكاپ كامل برم ولى دكترم گفت تو اگه اينجورى پيش برى بچت رو كسى ديگه بايد بزرگ كنه وقتى يه دكتر عاجزانه دستمو گرفت و خالصانه بهم هشدار داد يعنى من روحم اينقدر ضعيف بوده.
خواهر برادرام و مادرم كه اينقدر بنده خدا بيخياله از شدت ترس يه لحظه منو تنها نميزارن. آخه خيلى اتفاقات بد افتاد كه نميگم ديگه . من حتى ميترسم يه كم با صداى بلند حرف بزنم ......