۶ پاسخ

یه نگاه به چهره معصومش بنداز ترس و تو چشماش میبینی .این بچه ها جز ما کسیو ندارن پناهشون مادره روحیه اشون مثل گله پس نذاریم خراب بشه

فقط به این فکر کن بچه بزرگ بشه همه ی این صحنه ها یادش میمونه و احتمالا تو بزرگسالی یادآوری این رفتارا آزارش میده و میتونه تو خیلی جاهای زندگیش تاثیر بذاره روی خودت کار کن زدن واقعا راه حل خوبی نیست برای کنترل کردن بچه یه راهی پیدا کن اون لحظه خودتو آروم کنی اگه شرایطشو داری برو پیش یه مشاور

من کوچیکتر بود گاهی میزدم ولی از یه جایی دیدم میفهمه و به روم میاره. خیلی خجالت کشیدم از خودم. بعدم همون رفتار من رو تکرار میکرد پیش بقیه. و همه می‌فهمیدند که از من یادگرفته . با تمرین و بسختی سعی کردم خودمو کنترل کنم و دیگه نمیزنمش

بروپیش مشاور کمکت میکنه....من تا حالا دس رو دخترم بلند نکردم..حتی وقتی خیلی عصبیم کنه

عزیزم ب اعصابت مسلط باش..آخه اون طفل معصوما چ‌گناهی دارن...

اصلا به این فک نکن که بچشست و هیچی حالیش نیست بهش به چشم یه آدم بزرگ نگاه کن که همه چیز رو متوجه میشه .به این که اگه یکی ما رو بزنه دیگه هیچوقت باهاش خوب نمیشیم ولی این طفل معصوما بعدش راحت ما رو میبخشن ولی اثراتش روشون می مونه

سوال های مرتبط

مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۳ ماهگی
وقتی بچه دومم رو باردار بود همش به خودم قول میدادم پسر بزرگم رو دعوا نکنم کلا توی این ۴ سال خیلی کم پیش اومده بود دعواش کنم.
الان پسر کوچیکترم یک ماهشه و من خسته ترین مادر دنیام.
شب خوابی کافی ندارم و روز ها مجبورم تمام توانم رو بزارم برای بچه ها و کارهای خونه نمیدونم خسته باعث میشه از کوره در برم یا واقعا حق دارم .
امروز چند بار زدم توی سر خودم برای که عصبانیتم رو سر بچم خالی نکنم.
نمیدونم پماد کالاندولای برادرشو کجای خونه خالی کرده فقط دیدم دیگه چیزی توش نیست.😵‍💫
یه بار دیدم قوطی کبریت رو برداشته و جیوه دوتا کبریت رو خورده🥴
کلی آب ریخته پشت یخچال😅
و.....
نمیدونم حق داشتم عصبی بشم یا نه.
درکل پسرم خیلی عاقل هست و با برادر کوچکترش خیلی خوب کنار اومد .
منو خیلی در میکنه بخاطر اینکه مثل قبل نمیتونم براش وقت بزارم.
ولی خب شیطنت هم داره.
خیلی خوشحالم که اختلاف سنی بچه هام کمه.
ولی خودم گاهی کم میارم.
همش میگم یه روز دلم برای ریخت و پاش و شیطنت های بچه هام تنگ میشه.
ولی گاهی با خودم میگم دیگه هیچوقت ۳۰ ساله نمیشم که بتونم برای خودم وقت بزارم.
انگار خودمو فراموش کردم
مامان اریا مامان اریا ۴ سالگی
سلام خانوما میشه لطفا راهنمایم کنید بخدا که دیگه دارم دیونه میشم از دست رفتارای پسرم یه چند وقتیه اصلا دیگه جرعت ندارم حتی برم مغازه هرچی بیینه میخواد میرم خونه کسی اینقدر اذیت میکنه میگم کاش نمیومدم کسی میاد خونمون قشنگ از چهره اش مشخصه داره اذیت میشه.نه بازاری نه دکتری هیچ جا نمیتونم برم از بس بهونه میگیره و قانع نمیشه.قبلا اینقدر اذیت نمیکرد.
اگه کیک بهش بدم خوردش میکنه یه تیکشو میخوره.اگه خرما میخواد بهش میدم یه گاز کوچیک میزنه بقیشو پرت میزنه.هرمغازه ای میرم چند تا خوراکی میخواد در صورتی که قبلا هی یکی دوتا میگرفتو به حرفم گوش میکرد.دیروز میبینم کارتون گذاشته تو دهنش.امروز قرص متو برده گذاشته تو دهنش به زور از دهنش دراوردم اصلا این اولین بار همچین چیزی ازش دیدم اصلا از این عادتا نداشته.الان میگم فلان کارو نکن میره انجام میده گوششم بدهکار نیست.نه زبون خوشش رامش میکنه نه زدن.همه بهم میگن یکی دوبار بزنیش دیگه گوش میده ولی اصلاهم اینطور نیست.چیکار کنم حرفمو گوش کنه واقعا خیلی خستم