۸ پاسخ

این خاصیت مادرشوهراس🤣🤣🤣حالا بچه من مثلا یکم تب یا سرفه داشته باشه، صددفعه ک میگه بردین دکتر، میگم آره
بعد هی میپرسه چی گفت، میگم فلان و فلان گفت، باز از شوهرم میپرسه، باز فرداش، باز پس فرداش یکسره میگه پس دکتر فلان چیز گفت دیگه، مشکل دیگه نبود!!! این سری دخترم تب کرد
خونشون بودیم، بعد ازهمونجا بردیمش دکتر، همونجا زنگ زد گفتم دکتر گفته بچه سه روز تب میکنه بعدش اگر خوب نشد دوباره بیا، باز از شوهرم پرسید
فرداش چند دفه هی زنگ زد ک علائم دیگه نداره هی گفتیم نه، باز گفت ببرین دکتر دیگه. منم بهش زنگ زدم گفتم مامان اینجوری ک شما دارین حرص میخورین و جوش میزنین براتون خوب نیست، از دفعه دیگه اگر شوهرم گفت بچه مریضه ما نمیایم تعارف ک نداریم ناراحت نشین ما نمیایم ک شما جوش نزنین، شماهم دیگه تعارفمون نکنین ک نه حتما بیاین( یک جاری حساس دارم ک ما کلا یک ساعت و نیم اونجا بودیم بچش برداشت رفت تو اتاق ک مریض نشه)بعدم بهش گفتم من بچم دیگه مدرسه میره ازین به بعد مریضی زیاده، شما استرس میگیرین ما اگر گفتیم بچه مریضه دیگه نگین نه بیاین اینجا😒😒😒دیگه قسم و آیه میخورد ک من نگران بچت هستم فقط بخاطر بقیه نمیگم( اما میدونم ک میترسید بیماری واگیردار باشه و اون نوش بگیره)

خب وقتی بچت مریضه نرو جایی بشین خونه تا خوب بشه
بعدشم میگفتی به خاطر آلودگی هواست😜

والا پسر منم انفولانزا گرفت مادرشوهرم بیانیه دادن واسه همین چیزا من اون زمان بچمو مهد نفرستادم.شوهرمم اومده توپش بر که چرا بچه تب کرده. نمیتونن لال بشن.خدا لعنتشون کنه الهی

بخدا همه جا همینجوریه منم که الان باردارم مادرشوهر فکر میکرد اینم مثل قبلی سقط میشه همش می‌گفت پسرت هنوز کوچیکه حامله شدی تا اون سقط شد الآنم زورش داده دیده خطر سقط رد شده همش نق نق غر غر خستم کرده

بگوچیزی گیرمون نمیادبخوریم بچمم همش مریضه

عکس بچه تو بفرست ببینم چند سالشه

ببین در هر صورت یه چیزی پیدا میکنه بهت میگه به خودت نگیر اصلا
بچس دیگه
تو عین خیالت نباشه بزار اون دق کنه
راست میگه مامان یاسین هر وقت مریض بودین اصلا اونجا نرید

دق کردم

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
سلام خانوما وقت بخیر
نزدیک بیست روزه پدرم فوت شده وقتایی که بیمارستان بود بابام نه پسرمو بردم بیبینه نه مراسم سر خاک نه مراسم ختم هیچ کدوم پسرمو نیاوردم حتی کنار این بچه گریه هم نمیکنم چون دل بچه ها نازکه نمی‌خوام بیبینه غصه بکنه اما تقریبا از وقتی پدرم فوت شده من بچم خواب راحت نداره اول وقتی می‌خوابیم بخوابیم میچسبه بهم پاهاشو میندازه رو شکمم هر چقدر میگم اونطرف برو بخواب دست تو دست هم بدیم اهمیت نمیده بعدش وقتی خوابید این بچه تا صبح سه چهار بار بیدار میشه تو یکیش نق میرنه تو یکیش گریه می‌کنه تو یکیش حرف میزنه حتی خواب آلو لحاف و تشک رو هم میندازه اینور اونور بعداً بالشت رو پیدا نمیکنه گریه می‌کنه یعنی نمی‌دونم این بچه چرا اینطوری می‌کنه چشه منظورم از گفتن نبردنش تو مراسم پدرم این بود که هیچ کدوم رو ندیده بگم بچه ترسیده هیج جا نبردمش
اصلا عصر میشه میگم واییی شب میخواد بشه تا صبح قراره کم کم چند باری بپریم رو هوا از همسایه ها هم شرمنده شدم تا آروم بشه طول می‌کشه بگین چیکار کنم
مامان اهورااااا مامان اهورااااا ۵ سالگی
ب والله تو دنیا اگه دوتا خر وجود داشته باشه یکیش این شوهره منه پریروز بعد ظهر اهورا رو بردم حموم منو اهورا باهم رفتیم حموم من اهورا رو حموم کردم ب باباش گفتم تن پوششو بیار در هارم بسته بودم بهش گفتم باز نکنی هوا سردو باد میومد تن پوششو ک آورد اهورا پوشید من فک کردم این احمق برده اتاق سرشو سشوار بگیره لباس تنش نگو بسکه خره در حالو کار ستون باز کرده اهوراهم از موهاش آب شره می‌کنه تو بالکن ی لحظه از حموم نیگا کردم داشتم روانی میشدم بهش گفتم سرده هوا باد میاد هم در بازه هم بچه تو بالکن الان سرما میخوره ..گفت ن بابا چیزی نمیشه هوا خنکه ...وای داشتم از دسش سکته میکردم خودم ی دقیقه طول نکشید از حموم اومدم بیرون بچرو خشک کردم لباس گرم پوشوندمش داروی پلارژین دادم با پروفن اهورا رو خوابوندم وای از خاب ک بیدار شد دیدم دماغ کیپ از از بینیش شره می‌کنه با سرفه پشت هم از خاب بیدار شد گریه می‌کنه ...ینی سگ شدم الان سه روزه سرمای شدید خورده الان سرفه مجالش نمیده این از کاری ک ی بار ب این احمق سپردم 😔😔😔😔
مامان دردونه مامان دردونه ۵ سالگی
سلام مامانا خوب خدا قوت😊...میگم شمایی که بچه هاتون مهد میزارین پیش دبستانی نه..مهد فقط...قرارداد بستین مثلا یک ساله شش ماهه یا نه هر ماه بخواهید میفرستین یا نخواین هم نمی فرستین؟؟؟
سوال دوم مربی های مهد کودک چ طوری رفتار میکنن نسبت به بچه ایی که اضطراب داره گریه میکنه؟؟؟تو مهد پسرم مربیش اصلا بچه ها رو بغل نمیکنه میگن بچه اجازه نداریم بغل کنیم...این به کنار پسرم کلا مدقع ورود به کلاس گریه میکنه یا قبلش میگه نمیرم دیگه توی کلاس اروم میشه...امروز ماشین کامیونی داشت همراش برد اصلا هم گریه و غر نداشت رفت تو کلاس من که در رو بستم‌صدای گریه اش اومد و مث همیشه زودی ارومنشد برگشتم بغلشکردم گفتم ناهار درست کنم میام و گذاشتمش کلاس رفتم توی دوربین چک کردم دیدم اصلا مربی و دو نا مادر یار خیلی به بچه اهمیت نمیدن ...فقط یکی از مادر یارها همین که داشت وسط کلاس گریه میکرد نشوند صندلی و صورتش تمیز کرد ....مربی دورش نیومد..نه ظرف عذاش نه آب هیچی نمیزاشتن که لااقلاروم شهبعد چند دقیقه ک هق هق میکرد ماشینش رو دادن بعد هم خودم به مسئول دفترشون گفتم بچه من اروم نشدهمث اینکه بگین اب بهش بدن....حالا خیلی ناراحت شدم از کار مربی...ظهر هم میریم دنبال بچه صورتش کثیف و خشکه نمیشورن...ی بار هم تذکر دادم ...به نظرتون من حساسم یا برم تذکر بدم این دفعه به دفتر شون؟؟؟