وای من قشم بود عابر پول برمیداشتم یهو برگشتم دیدم پسرم نیست سکته زدم کنار عابر آسانسور بوده در باز شده رفته بالا
واااای درکت میکنم...یه جشن بزرگ رفته بودم تو مرکز همایش ها...
به اندازه ۲۰ ثانیه، هر چی نگاه می کردم پیداشنمی کردم. وااااای خدا... داشتم روانی می شدم. انقدددددر فاطمه زهرا رو صدا زدم با خودم🥹 یهو گوشه ی لباسش رو دیدم. یعنی اگه اون گوشه رو نمی دیدم، می رفتم یه سمت دیگه دنبالش...قطعا اونم صندلیش رو عوض میکرد و ... جشن آخراش بود...وای چی میشد حدا می دونه.مرورش هم مغزم رو درد میاره.
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.