واقعن سخت ترین روز زندگیم رو‌ گذروندم امروز 😭
از بس گریه کردم چشمام ۴تا شده 😭
از ساعت ۱۲ ظهر که دستگاه رو اوردیم خونه تا همین الان که ۹ شبه هرکارررررررری بگید کردیم ولی نموند زیرش، اینقدرررر گریه کرد و لرزید که گفتم الان بچه م یه چیزیش میشه 😭
دیگه نهایتا کاری که کردیم این بود که من دراز کشیدم و بهش شیر میدم تا آروم باشه و دستگاه رو گذاشتیم‌ روش ! میدونم خطرناکه ولی راهی دیگه نداشتیم 😭 هر دو ساعت یک بار هم دوتایی میایم بیرون میریم استراحت

فقط شوهرم میگه احتمالا بعدا چشمات کور میشه 😑 یه چشم بندم برای خودم باید بذارم 😀
از بس پسر اولم آروم و بی حاشیه و بدون دردسر بزرگ شد احساس میکنم دارم تاوان اون خوشی های دوران نوزادی پسر اولم رو پس میدم 😫🥺

باید بیمارستان بستریش میکردی

کلینیک ایرانمهر تو طیب(اصفهان)، رایگان زردی رو چک میکنه، ببر چک بشه، میفهمی اومده پایین یا نه

حجامت خیلی جوابه عزیزم

من که دخترم انقد گریه میکرد خدا میدونه چی بهم گذشت الانم باردارم حالم خیلی بده هم جسمی هم روحی
خدا بهم رحم کنه بعد زایمان راحت باشم بهم خوش بگذره

ببین ی کاری کن سرشا تو دستگاه نزار بدنشا بزار وای میسته .کنارهاذجدا کن ک سرش بتونی بزاری بیرون

عزیزم بچه رو بزار رو پات بعد دستگاهو بزار ...خودت ترنجبین و شیر خشت بخور در حد چند تا قطره هم به بچه میتونی بدی من چند بار به دخترم دادم ...انشاالله زود زردیش خوب بشه ....منم دستگاه اوردم خونه خیلی دلم میسوخت بچم زیر دستگاهه ولی خداروشکر بچم ساکت بود زیر دستگاه

منم همیطور برام پیش اومد خیلی سخته روز اول که نموند روز دوم بهتر بود ولی خیلی سخته واقعا..منم برا پسرم این چالشا رو نداشتم ولی برا دخترم داشتم

ای جانم قشنگ یاد خودم افتادم که پسرم و گداشته بودم تو دستگاه خودمم پیشش میخوابیدم

خدا بهت توان بده واقعا سخته
ترس از همین چیزاست که نمیذاره ب بچه دوم فکر کنم

زردی داره؟

دوران بارداری راحتی هم داشتی