۱۹ پاسخ

الهی بمیرم عصابم خور شد
من بودم هاااا ی جنگ جهانی سوم راه مینداختم با شوهرم

ای وای 😭😭😭
عزیزم با سورنگ بده بخوره

شیرتو بدوش با نی و لیوان بهش بده
یا هر چیزی که میخوای بهش بدی

ای کاش بخیه نمیزدی

😔😔😔😔

بالیوان بده اذیت مبکنه ولی عادت میکنه ان شاءالله بهتربشه🥺

سلام عزیزم پسر منم هفته قبل از بلندی افتاد بالای ابروش دوتا جاش پاره شد بخیه لازم شد بردم بیمارستان گفت باید بخیه بزنی گفتم این گریه می‌کنه بعد گناه داره بچه ایقدی ‌کجا‌تخمل. داره بشینه دکتر بخیه بزنه گفتم نمیخاد چسب بخیه بزن .دیگه دکتر براش چسب بخیه زد بعد ۴پنج روز هم دراومد الان هم خوب شده زخمش بسته شده جاش هم نمونده .

کاش بخیه نمیزدی چسب بخیه میگرفتی خودت می‌زدی بچه اصلا اذیت نمیشد

آخ ننه بمییرم اورم کباب اولدی ایشالا تز دوزلر

الهی بگردم عزیزدلم

الهی بمیرم عزیزم 😭😭😭

آخه کی دلش میادنفرین کنه🥲انشالله بلابه دورباشه

سلام عزیزم لازم نبود بخیه بزنین الان چسب بخیه درشده میگرفتی میزدی رولبش بعد ۳روزهم بازمیکردی کلا سر زخم بسته میشد نه خودت عذاب میکشیدی نه بچه نمیترسید .الهی زود خوب شه

کلی چیز توذهنم بود برای مداواش باورت میشه عکسشودیدم ازناراحتی یادم رفت ب کل

اخ مادر الهی ازبلادورباشن کوچولوهامون باسرنگ بهش شیربده ..عزیزممم..صدقه بنداز ..احتمالاچشم خورده عزیزدلم ..اروم باش چ میشه کرد

واااای خداکنه زود خوب شهههههه دلم کبااااب شد بگرررردم 😭😭😭😭

الهی دل آدم کباب میشه

ای خدا .عزیزم . انشاالله زود خوب میشه.. تحمل کن عزیزم سر گرمش کن که شب از خستگی بیهوش بشه

الاهی بمیرم عزیزم طفلی بچه
حتما یه صدقه بنداز
انشاالله که راحت از شیر گرفته میشه

سوال های مرتبط

مامان مورچه مامان مورچه ۲ سالگی
میانوعده امروزش که کلی چالش داشتیم😂.
هرروز قشنگ میشینه میخوره، امروز باباشم‌ بود لووووووووس شدا😁
اولین موز رو‌ برداشت تو دستاش له کرد.
بهش تذکر دادم که اگه دوباره تکرار کنی بشقابت رو میبرم.
دوباره زردآلو رو برداشت له کرد😐
گفتم مشخصه که میل نداری، پس میبرم....
خلاصه من بردم و شیون و گریه شروع شد.
همیشه همینحا تموم میشه، منتهی باباش نازشو کشید و ایشونم واسه اولین بار خودشو زد زمین و سرخ شد و گریه و .......
باباشم بیشتر بغلش کرد که یوقت سرش نخوره زمین،
ایشونم دیگه دید که باباش از این کارش نگران شده، غوغاااااا کرد و شدید تر خودشو زد زمین🙂
به باباش اشاره کردم پاشه بره دستشویی، به محض رفتن باباش ساکت شد،😂
خلاصه یک ساعت و نیم بعد اومد بشقاب میوه رو نشون باباش داد و خواست، باباشم از من پرسید که بدم بهش یا نه و منم تایید کردم.
الانم نشست خیلی مودب، با چنگال میوه هاشو خورد😁.
و اما نکته آموزشی😁:
از گریه و قشقرق بچه ها نترسید، روی مرز ها و حد و حدود هاتون محکم بمونید، از نخوردن بچه ها نترسید!
مامان mamane vorojak مامان mamane vorojak ۲ سالگی
چه شب مزخرفی بود امشب رفتیم خونه مادر شوهرم مهمونی اول که پسرم میگفت من تو ماشین نشینم گریه میکرد پیاده شو رفتم عقب نشستم شوهرم گفت مامان نیومد منم با کت پسرم صورتم و گرفته بودم من و نبینه این از اولش رفتیم اومدیم خونه از تو راهرو شروع کرد خونه نریم بغل منم نمیومد فقط بغل باباش میرفت کوله پشتیش هم برداشته بود میگفت بریم ددر گریههههههه میکرداااااا شوهرم دعواش کرد من بهش توپیدم بردش یکم تو راهرو الکی گفت آسانسور خرابه برگشتن تو دوباره گریهههههههههه شوهرم عصبانی شده بود من از اون بدتر گفتیم بیا بریم حموم آب بزنیم پاهات پوشکت و باز کنیم رفت حموم از حموم در نمیومد اومد انقدر گریه کرد گریه کرد که نگم آخر داد زدم سرش این میگفت تو برو بابام بیاد باباش میگفت سرگرمش کن من برم عصبی شدم منم این وسط روانی شده بودم آخر باباش اومد یکم به زبون گرفتتش ولی تا یکم برخلاف میلش میشد میزد زیر گریه اونم چه گریه ای اونم آخر داد زد سرش حسابی آخر خودمم نشستم به گریه از شدت عصبانیت خون دماغ شدم دلم شکست که من و پس میزد میگفت تو اصلا سمتم نیا 😭😥🥺🥺