۴ پاسخ

با قصه گفتن ترسش رو از بین ببر کتاب مخصوصس هم هست

پسر منم ی مدت اینجور شد از سرش افتاد پا میشد جیغ و داد من برقا رو روشن میکردم و براش انقد قصه گفتم تا از سرش افتاد

انگار از یه سنی میترسن
پسرم اصلا نمیترسید الان مدتیه میخاد بری سرویس (توحیاط)میگه توام بیا میترسم

دختر منم از بچگی از تاریکی می‌ترسید همیشه تو اتاقش یه شب خواب روشن میکنم

سوال های مرتبط