۷ پاسخ

مردای این مدلیو درک نمیکنم خداروشکر خودمون اونجوری نیستیم

شوهرت شکاکه؟یعنی چی اینجوریه من از اول هرجا خواستم رفتم اینجور مردابه همه چی بدبین وشکاکن

قطعا سنش بره بالا بهتر میشه و بخاطر مدرسه و کلاس بچه مجبوره بزاره ولی کلا با این جور بیمارهای روانی زندگی سخته

نه خونه پدری نه شوهر
هیچ کدوم بهم سخت نگرفتن

اره فک کنم اون موقع نمیتونه چیزی بگه بگه کلاس داره مدرسه باید ببری خرید کنی واسش خود بچه میخواد بگه پارک

من اوایل ک ازدواج کردم شوهرم همینطور بود ولی دیگ نه کار نداره . اتفاقا حالا میگ چرا همش نشستی تو خونه .برو باشگاه وپیاده روی . اصا نمیدونم چم شده بعد زایمانم یه افسردگی گرفتم

دلیلش چیه ک اجازه نمیده ؟

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱۷ ماهگی
خانوما سلام خوب هستید
میخواستم یه چیزی بپرسم ازتون
من با مادرشوهرم اینا که زندگی میکنم پدرشوهرم یچه های منو خیلی دوست داره از همین حالا داره به بچه های من میگه بزرگ که شدیم با خودم همه جا میبرمتون دامداری داره ظهر میره اونحا شبا هم اونحا میمونه به پسرم میگه یکم بزرگ شو با خودم میبرمت پیش خودم بمونی اونجا نمیدمت به اینا ولشون کن اینارو هم پدرت منم هم مادرت فقط یکم بزرگ شو

خیلی دلهره میگیرم از این حرفاش چون پسرمم بیرون خیلی دوست داره از همین حالا برا بیرون رفتن گریه می‌کنه خیلی میترسم وابسته خانواده شوهرم بشن هر دوتاشون دیگه نفهمن من مادرشونم میترسم به من وابسته نباشن و پسرم بره و اصلا نزدیک من نیاد از الان داره تو گوش بچه ها من میخونه که یکم بزرگ بشید همه چی در اختیارتون میزارم فقط پیش من باشید
نوه پسری هم یدونه داره که پسر منه همشون دخترن
دلهره شدیدی افتاده به جونم پسرم خیلی وابسته منه بیشتر از پدرش ولی میترسم بزرگ که شد بره طرف اونا و دیگه به من نزدیک نشه
پدرشوهرمم که عاشق پسره
۲ و سال نیم مونده تا خونمونو بدن بریم از این خونه ۷ ساله دارم باهاشون زندگی میکنم خودم نزاشتم بچه دار شم
میترسم بعد خونه دار شدنمون بچه هام خونه نیان همش بمونن اینجا
چیکار کنم این فکرا نیاد سراغم چیکار کنم اروم بگیرم 😭😭😭خیلی کلافم
مامان مو طلایی|🔆 مامان مو طلایی|🔆 ۱ سالگی
الان که مادرم پیشمه تفاوت فرزند پروری دو نسل رو متوجه شدم فهمیدم مامان های امروز واقعا دارن از اعصاب و روانشون مایه میزارن تا بچه سالم تری تربیت کنن چند تاشو میگم.‌
البته که مامان من خیلی انعطاف پذیر و روشن فکره و کاملا قبول داره میگه من چهار تا بچه بزرگ کردم هیچکدوم این چیزایی که میگی رو بلد نبودم و خیلی تشویقم میکنه و اصلا گارد نمیگیره‌.‌
✳️مثلا مامانم بچه می افته میگه وااااای واییی پسرم افتاد میگم بهش نکن مامان فاجعه سازی نکن‌
یا واسه غذا به زور و تشویق متوسل میشه من حق انتخاب میدم‌.
یا من سعی میکنم همه احساساتش رو به رسمیت بشناسم وقتی گریه میکنه میگم پسرم ناراحت شدی؟درکت میکنم من کنارتم ولی مامانم میگه هیچی نشده نههه گریه نکن‌.
یا وقتی پی پی میکنه مامانم میگه ایف ایف ولی من اصلا واکنش ندارم‌.
یا چیز کثیف یا آلوده دست بزنه اول اجازه میدم دست بزنه بعد با آرامش میشورم ری اکشن نمیدم که وسواس بگیره اما مامانم میگه اه اه دستت کثیف شد‌
یا وقتی تمرکز کرده داره کاری رو انجام میده بهش اجازه میدم کارشو کنه ساکت میشینم و تمرکزشو به هم نمیزنم ولی مامانم میپره وسط میگه اینجوری درستش کن‌
وقتی داره یه خرابکاری میکنه مثلا شیرینی یا نون برداشته له میکنه میریزه این اجازه رو بهش میدم تا تجربه کنه و لمس کنه ولی مامانم میگه واااای همه رو حروم کرد ‌
یا وقتی نمیخواد بغلش نمیکنم به کسی هم اجازه نمیدم بغلش کنه زوری و میگم اجازه بدین خودش تصمیم بگیره‌
یا وقتی کلمه جدیدی رو اشتباه میگه نمیخندم بلکه براش دست میزنم و تشویقش میکنم ‌
یا مثلا وقتی کار با نمک میکنه اگه بخندم حتما بهش میگم تو خیلی بانمک و دوست داشتنی هستی که فک نکنه داره مسخره میشه‌‌