۳ پاسخ

من به حدی میریزه که کچیلیم رو دارم میبینم من به خاطر لاغر شدنم میریزه کلی ویتامین میخورم که یکم کمتر بشه

آهن فرفروت دیودنال اهن خوب وقوی هست، آهن سیدرال هم خوبه ولی خیلی گرونه. ویتامین دی تاثیر داره
در کل یه آزمایش بده که مطمئن بشی کمبود ویتامین داری یا نه. هورمونات به هم ریخته یا نه.

باید ببینی مشکل از داخل بدنه یانه
قرص فیتو یاقرص واسه ریزش مو خارجیش اینجا یکی از مامانای گهواره میفروشه اصلم هس من خودم بالم لب کره ای ازش خریدعالی بود
دوم از ماسک مو داخل وییرون حموم وشامپو مناسب استفاده کن
رژیم غذاییتو درست کن

سوال های مرتبط

مامان مرسانا و مرصاد مامان مرسانا و مرصاد ۲ سالگی
#سیاست_های_خانومی


🔵 بچه، هم مال شماست هم مال شوهرت... 💑


🔵 همون اول همسرتون رو در بزرگ کردن ني ني سهيم کنين، حتي اگر همسرتون اصلا اهل کمک کردن در کارهاي خونه نيست ولي اين دفعه پاي بچه وسطه و فرق مي کنه اينجوري فقط بار بچه رو دوش شما نيست و دوما اينکه مي فهمن که شما هم دارين زحمت مي کشين.🙂

👈مثلا دارين آماده مي شين که برين مهموني. خطاب به ني ني و در واقع خطاب به باباي ني ني بگين :
"باباجون مامان دست تنهاست، مياي کمک کني من لباس هامو بپوشم؟" 😛

👈يا مثلا اگر نصفه شب بچه بيدار مي شه و گريه ميکنه انتظار نداشته باشين که همسرتون خودش خودبه خود بيدارشه و کمک تون کنه.



🔵به خصوص اگه خوابش سنگينه. خودتون شوهرتون رو به يه بهانه اي بيدار کنين؛ طوري که حس کنه کمک اون باعث مي شه بچه ساکت بشه. مثلا بيدارش کنين و بگين :
❌ " عزیزم زحمت مي کشي يه ليوان آب ولرم با چند تا حبه قند بياري؟ بچه ساکت نمي شه ....." 😜

❌ يا مثلا بگين :" عزيزم بچه بغلمه ميشه چراغ رو روشن کنی؟
مامان برکه مامان برکه ۲ سالگی
مامان هلما و حسان مامان هلما و حسان ۱ سالگی
مامان جان دلم🍁 مامان جان دلم🍁 ۲ سالگی
من هر وقت دخترمو دعوا می کنم و از دستش عصبانی می شم بعدش ازش معذرت خواهی می کنم و بهش می گم منو بخشیدی اونم می گه آره. یه بار موقع شیر خوردن گازم گرفت منم شیر دادنو قطع کردم و چند دقیقه بهش شیر ندادم اونم یه کم گریه کرد بعد یهو اومد بوسم کرد صورتمو ناز کرد گفت ببخشید دیگه گاز نمی گیرم😔 🥺 منم دلم سوخت بهش دوباره شیر دادم.‌ الان هر وقت تلاش می کنم دیگه شیرش ندم همش میاد نازم می کنه بوسم می کنه می گه ببخشید😔 جی جی بده. من هر چی می گم تو کار اشتباهی نکردی که بگی ببخشید اصلا حالیش نمی شه😔 هم دلم براش می سوزه که التماسم‌می کنه هم باید از شیر بگیرمش نمی دونم دیگه چیکار کنم. دورو بریا هم دخالت می کنن😒 مثلا مادرم دیشب خونمون بود نذاشت بخواد گریه کنه و تلاش کنه خودش بخوابه اومد دخالت کرد منم اونو دعوا کردم گفتم تو دخالت نکن ولی کلافه شدم باز شیرش دادم و خوابید😔 من بچه بودم حال من براش اهمیتی نداشت ولی الان پیر شده نمی خواد نوش کوچکترین رنجی بکشه حتی اگه اون رنج به نفعش باشه😏
خلاصه بزرگ کردن و تربیت کردن بچه تو شرایطی که بزرگترای دورو برش هنوز بالغ نشدن و نیاز به تربیت دارن کار استخوان شکنیه😮‍💨