سوال های مرتبط

مامان دلنیا🩷 مامان دلنیا🩷 ۱۲ ماهگی
اون لحظه انقدرررر دلم شکست انقدر غصه خوردم گریه کردم ک خدا میدونه،دیگ شیشه رو پرت کردم اونور گفتم دیگ بهت نمیدم ،روز بعد بردمش بهداشت به اون خانمه توضیح دادم ک دخترم اذیت میکنه برا شیر خوردن گف اکثر بچه ها تو ۴ ماهگی اعتصاب شیر میکنن تنها کاری ک باید بکنب اینه ک شیشه و شیرخشک و پستونک بهش ندی،اگ بهش بدی دیگ هیچوقت سینه تو نمیگیره،چون خورد اینا براش خیلی راحت تر از سینه‌س و بپه هام تنبلن و دنبال چیزای راحتن،ازون روز ب بعد من دیگ بهش ندادم ن شیر خشک نه شیشه،شیرخودمو میدوشیدم بهش میدادم با قاشق با لیوان با قطره چکون شباهم بزور سینمو دهنش مبکردم یکم میخورد باز ول میکرد گذشت بعد ۲.۳ هفته وقتی میخواستم شیرش بدم سرگرمش میکردیم میخورد،مثلا باباش از پشت باهاش حرف میزد یا براش فیلم میذاشتبم با موبایل یا عروسک نشونش مبدادیم،وقتیم ک شلوغ بود سرصدا بود اصلا نمیخورد،فقط باید تو سکوت میخورد و سرش گرم میشد تا میخورد🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
ادامه تاپینگ بعد
مامان دلنیا🩷 مامان دلنیا🩷 ۱۲ ماهگی
خانما میخوام تجربه خودمو از دوران شیردهی پردردسرم بگم و این حرفام متخص اون مامانایی هست ک بچه شون بدسینگی میکنه و خوب شیرشون نمیخوره.
خب جونم براتون بگه که دختر منم از همون دسته بچه هایی بود ک بدسینگی میکرد
اولش خیلی خوب بود تا ۴۰ روز قشنگ شیرمو میخورد سروقتش میخورد,هروقت میدادمش میخورد اما بعد ۴۰ روز که فهمیده شد دیگ هروقت میدادم نمیخورد اذیتم میکرد هرموقع خودش دوس داشت مبخورد اونم خیلی کم!!!اما خب بازم راضی بودم بلاخره میخورد هرچند کم
گذشتو رسیدیم ب ۳ماهنیم نزدیک ۴ ماه ی روز ک بیدار شدم از خواب خواستم شیرش بدم نخورد،روشو میکرد اونور هرکار کردم نخورد فقط جیغ میزد انگار ک میخواستم زهر بدمش،هم سینمو در میاوردم میبردم سمتش گریه میکرد انگار جن دیده میترسید انگار از سینم به هیچ عنوان نمیخورد،داشت از گشنگی هلاک میشد،ظهر شد باز دیدم نخورد،دیگ خوابوندمش تو خواب بهش دادم خورد باز بیدار شد نمیخورد ی دو روز تو خواب میدادمش یا وقتی ک میخواست بیدار بشه هنو چشاش خمار بود سریع بهش میدادم چون اگ ۵ دیقه میگذشت بعد از بیدارشدنش دیگ به هیچ وجه نمیخورد،ی هفته ای اینجوری شیر خورد،بعد دیگ حتی تو خوابم نمیخورد😐 دهنش محکم میگرفت تو بیداری هم جیغ میزد گریه میکرد ،دیگ دیدم بجم داره از گشنگی هلاک میشه براش میدوشیدم با قطره چکون یا قاشق میدادمش،چون شیشع شیرهم نمیگرفت پستونک هم نمیخورد،درکل خیلی ادا داشت😂
ادامه تاپینگ بعد
مامان کیاشا🤰🏻😍 مامان کیاشا🤰🏻😍 ۱۰ ماهگی
عروس عموم با من تو یه بیمارستان و تو یه روز زایمان کرده اون بچش خیلی ریز بود کیاشا خیلی درشت مقایسه ها از اینجا شروع شد من با بدبختی شیر خودمو دادم سینمو نمیگرفت هزارتا فیلم داشت اون طفلک خیلی سعی کرد شیر خودشو بده اما نه شیر داشت نه عصابشو خیلی اذیت شد اخرم بهش شیر خشک داد (من نمیگم شیر خشک بده چون خودم چون پسرم نمیخورد خیلی تلاش کردم که شیر خشکم بخوره)
هر دفعه که هرجا شیر میدادم با حسرت نگاه میکرد بخدا من جلوش هیچی نمیگفتم میرفتم تو اتاق شیر میدادم یا دروغی میگفتم شیرخشکم میخوره که دلش نشکنه
یعنی کیاشا سر این شیر خوردنش پدرر منو در اورده هر روز یه فیلمی داره تقریبا سه ماهه دیگه شیر خودمو تو خواب میخوره زیر سینه هم نمیمونه اصلا ادیروز رفتم دکتر یک عالمه دارو داده که شیرمو کم میکنه 😭شیرم کم شده همینجوری که نمیخوره شیر من خیلی زیاد بود از دیروز همینجوری گریه میکنم میگم چرا پسر من با این همه تلاشم نباید دیگه شیرمو بخوره 😭😭گاهی اوقات میگم‌چشم اونو که پسرم دیگه شیرمو نمیخوره و دیگه هم نمیتونم بدم 😭😭از اونموقع که شیرمو نمیخوره روز به روز داره لاغر تر میشه