۶ پاسخ

دقیقن دختر منو گفتی

دقیقااااا دختر من از یکماه قبل تولد سه سالگیش اینجوری شد بخدا اگه میدونستم اینجوری میشه عمرااااا بچه دوم نمیاوردم

من امشب سر سفره شام اینقد عصابم بهم ریخت که نشستم فقط گریه کردم

حالا به همه ی اینها شب ادراری هم اضافه کن و ملافه و پتو شستن . من که کلا شب هم هم باید بیدار باشم ببینم جیش کزده یا نه . روانم بهم ریخته

من پسرم بابچه هاکه بازی می‌کنه جدیدا خسته ک میشه میزنتشون .... پسرم گوشیمومیخادمن اصن نمی‌دم می‌ره خونه بابا بزرگش میدن اونا بدعادت شده

پسرمنم همش میگه باهام بازی کن منم خیلی وقتا باهاش بازی میکنم خب تنها هستن نیاز دارن یه هم بازی داشته باشن

سوال های مرتبط

مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
قبل اقدام به بارداریم با خودم فک نیکردم میگفتم وای یک بچه ناز اروم خدا بهم میده بشه سه چهارسالش بره تو اتاقش بازی کنه منم براش غذاهای خوشمزه درست کنم باهم دونفری کیف کنیم ناهار بخوریم بعد بیایم رو تخت هرروز ظهر همدیگ بغل کنیم بخوابیم عصرا کلی با هم خوش بگذرونیم با خودم ببرمش ارایشگاه موهاش دائم خشگل کنم ببافم یک سره با هم خوش بگذرونیم وای چقد بچه خوب قشنگ خلاصه این رویا بامن همراه بووووود تا الان که دقیقا رویای دختر سه چهارساله که تو رویاهام بود شکرخدا خدا براورده کرد ولی با یک سری تغییرات دخترم اصلا اروم نیس اصلا ننیره تو اتاقش بازی کنه یک سره از صبح به جونم نق میزنه یک سره جیغ داد من درحال اشپزی پریناز جیغ گریه که بیا بامن بازی کن بیا با من بازی ارایشگاه این چیزا که هیچی دسشویی باید با خواهش التماس برم تورو خدا وسط بازی بزار برم دسشویی 🤣🤣🤣🤣🤣برا خواب خودش نمیخوابه که هیچ خودمم به زور از دستش فرار کردم بدو بدو اومدم رو تخت دائم دارم میگم تورو خدا پریناز باهات کلی بازی کردم خسته شدم بزار برم یک کم استراحت کنم 🤣🤣🤣🤣همین خل ساده بودم نسبت به بچه ها زخم خورده هایی که مثل من یک رویای دیگ داشتن یک چیز دیگ شد دستا بالا