۲ پاسخ

بی توجهی کن
هرچیو با نق بهش بدی یاد میگیره بیشتر نق بزنه به خواستش برسه

ایوای دختر‌ منم بخدا یه امروز تعطیلم کوفتم شد از بس نق زد و گریه کرد کلا همه چی رو میگه بده به من از چاقو گرفته تا شورت تو پام

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
رادین چند شبه خیلی بدخواب شده. دیشب هم ساعت 2 بیدار شد گریه‌هههه مامان بغل مامان پاشو تاب تاب پاشو بریم سالن چراغ روشن. اگه پاشم بغلش کنم به حرفش گوش کنم چراغ روشن کنم دیگه ول کن نیست میگه تلویزیون روشن کن کارتون بذار نمیدونم فلان بازی رو کنیم . نه که خوابش نیادا چشماش پر خوابه. فقط بهانه گیری میکنه. نمیدونم تو این سن اینا طبیعیه یا بخاطر دوری از باباش اینقدر بهانه گیری میکنه . ولی خب یه شب که باباش هم پیشمون بود بازم همینجور گریه زاری میکرد.
بنظرتون وقتی اینقدر گریه میکنه به حرفش گوش کنم چراغ روشن کنم که آروم بشه یا اینکه با همون چراغ خاموش آرومش کنم؟
دیشب چراغ خواب روشن کردم اولش نمیومد بغلم دستمو میزد کنار میگفت وایسا بغلم کن. مامانم اومد گرفتش تو بغل همینجووووور یه ریز گریه میکرد. خودم گرفتمش تو بغل براش شعر خوندم آروم آروم خوابش برد گذاشتم سرجاش باز بیدار شد گریههههه. باز گرفتم بغل یواش یواش خوابش برد. ولی خیلی گریه کرد طولانی. گناه داره اینقدر گریه میکنه هق هق میکنه
مامان النا مامان النا ۲ سالگی
سلام خانما
بیاین کمک که دیگه واقعا حس میکنم دارم دیوونه میشم از دست النا
خیلی خیلی اذیت می‌کنه همش به من چسبیده در حدی که هم از جام پامیشم گریه می‌کنه کجا میخوای بری منم ببر یه ظرف می‌خوام بشورم یا غذا درست کنم کل مدت روی پاک میشینه گریه می‌کنه منو بغل کن شب تا صبح صبح تا شب بهم چسبیده الآنم موقع امتحانامه دارم درس میخونم روی پام میشینه میگه درس نمی‌خواد بخونی اصلا سمت شوهرم نمیره تا صبح هزار بار بیدارم می‌کنه پاشو بهم آب بده قمقمه بالا سرشه میگه نه فقط آب تازه تو لیوان زنبوری بعد میگم بگو بابا بده میگه نه فقط مامان بده در حدی که حتی شوهرم میاره میگه نمی‌خورم فقط مامانی بده هرشب تا ساعت ۴یا۵صبح بیداره فقطم میگه تو یه جا بشین مثل صندلی من روتو بشینم دیوونه شدم دیگه هرشب دارم دعواش میکنم و بزور دعوا میخوابونمش آنقدر روانی شدم از دستش که فقط به زور جلوی خودم و میگیرم که نزنمش حتی دستشویی نمیتونم برم از دستش باید تاظهر بشینم که شوهرم بیاد من از دستش فرارکنم برم دستشویی هرچند تا بیام فقط گریه می‌کنه که مامانم کجایی اصلا نمی‌دونم کدوم کارشون بگم دیونه شدم فقط دیشب سه صبح خوابیده ساعت ۶.۳۰صبح بیدار شده یک ساعت پیش دیگه آنقدر هسته شدم بردم گذاشتمش خونه مادرشوهرم گفتم نگهش داریم من یکم درس بخونم دیوونه شدم دیگه فقط دارم دعا میکنم نیارنش پایین چند ساعت از دستش آرامش داشته باشم اینم بگم تقریبا دو سه هفته است از شیر گرفتمش