بچه ها من هر چی به زایمان نزدیک تر میشم احساس خاصی دارم ی حس غریب ی حسی ک اصلا نمی‌دونم چجوری بگم آخه من با همسرم بعد هفت سال از زندگی مشترک مون بچه دار شدیم اونم می‌گفتیم فعلا زوده نمی‌دونم با اومدن فسقلی زندگیم چجوری میشه اصلا مثل قبل هست زندگی رابطم با همسرم چجوریه ی حس بیگانه ای دارم نمی‌دونم آخه مادر بودن خیلی سخته نمی‌دونم میتونم از پس شب بیداریا یا از پس گریه هاش بر بیام آخه میبینم مامانا واسه بچه هاشون خیلی کارا میکنن همش میگم نکنه من نتونم این کارا رو انجام بدم منظورم اینه ک حوصلم میشه منم اینجوری رسیدگی کنم فلان چیو براش درست کنم فلان کارو براش کنم شما چی از ای حس ها دارین ؟

وقتی مادربشی انگار یه شبه خانوم تر و عاقل تر میشی و صبرت زیاد میشه
همیشه به این فکر کن که اون فقط یه بچه بی پناه هست که بهترین پناه و سپرش مادرشه و تمام توانت رو براش باید بزاری تا قوی رشد کنه

طوری میشه که هر چند دقیقه یه بار از خواب بپری نگاش کنی دوباره بخوابی اینقد حساس میشی روش من بچه اولم اینجوری بودم یادمه برا اولین بار ولش کردم رفتم بخیه سزارینم بکشم بچه خونه بود 1 ساعتی طول کشید نوبتم بشه گریه کردم گفتم نمی دونین بچه ام منتظرمه کارمو انجام دادن گفتن برو حس میکنی یچیزی گم شده 😂

من از این حسا زیاد داشتم ولی اونطوری نبود که فک میکردم حتی شب بیداریام هم با عشقه بعضی وقتا خسته میشم ولی خب دوباره ادامه میدم باعشق🙂
خیلی شیرینه بچه و بچه داری انشالله بیاد متوجه میشی شب بیداری که چیزی نیست جونتم براش میدی🙂

منم همینطورم خیلی نگرانم ولی ته دلم میدونم خدایی ک این فرشته کوچولوهارو به ما میده قدرت وتحمل همه چیزشم میده بهمون

عزیزم اصلا نگران نباش بچه که بیاد خودبه خود همه چی درست میشه میفهمی چیکار کنی هیچ مادری واسه بچه اش کم کاری نمیکنه قطعا عزیزم توام بهترینارو واسه بچه ات میکنی انشالله 🥰شب بیداری ها که چیزی نیست عزیزم بزار انشالله بیاد میفهمی چیکار باید بکنی همه ی ما این راه هارو پشت سر گذاشتیم زندگی شیرین تر میشه گلم🥰

دقیقا منم همین فکرارو میکنم🥺🥺🥺

منم دقیقا همین احساسو دارم میترسم خیلی پر چالش باشه نوزاد داشتن بعضی وقتا به خودم میگم یعنی تصمیم درستی بود بچه دار شدن اخه منو همسرم خیلی باهم اوکی بودیم احساس نمیکردیم به نفر سومی تو خانوادمون احتیاج داریم

من ک افسردگی گرفتم