۳ پاسخ

الان فک کنم ب چهار رسیده باشه

سلام مامانا من 38هفته و چهار روزمه نامه بیمارستان دکتر بهم داده ولی زایمانم طبیعی سونو بهم گفته بود یک بهمن تاریخ زایمان ولی درد ندارم بچمم درشته همش خودشو سفت می‌کنه خیلی میترسم حالمم خوب نیس زیاد امشب سرگیجه دارم بدنم سسته بنظرتون صب برم معاینه کنن بستریم می‌کنن

تهش چیشد🥲

سوال های مرتبط

مامان mahlin مامان mahlin روزهای ابتدایی تولد
#زایمان طبیعی😭 پارت اول
سلام من اومدم تجربه زایمان و بزارم
من یکشنبه حدود ساعت ۱۵درد زیر شکم وکمر گرفتم ک نتونستم راست بشم ..ومجبور شدم برگشتم خونه گفتم ممکنه تا شب دردات بیشتر شه و یا هم صبح اومدم خونه کلی ورزش کردم توی تشت آب نشستم تشت آب گرم رابطه اسکات زدم و کلی ورزش‌های لگنی دیگه انجام دادم و ساعت ۲ شب من باز دردام شدید شد و رفتم بیمارستان که معاینه شدم و گفتم ۲ سانت و نیم باز شدی بمون تا ساعت ۶ باز معاینه ما نشی معاینه شدم ساعت ۶ و گفتم ۲ سانت و نیم هستی ولی خونریزی داری که مجبور به بستری کردن بستری که شدم ساعت ۷ اومدن برام آمپول فشار زدن با زدن آمپول فشار برام که هر یک ساعت بیشتر می‌شد با زدن آمپول فشار از درد خود آدم بیشتر و اینکه هی داد می‌زدم تو رو خدا تحمل ندارم یعنی روزی سختی بود اونقدر گریه کردم هیچی نمی‌تونستم بخورم می‌گفتن خرما بخور فشارت افتاده قندت افتاده شربت بخور نمی‌تونستم بخورم ولی به زور چند تا دونه خرما اونم بهم داد همراه با کمی شربت منو پیاده کردن دستگاه انستی هم که بهم وصل بود و اصلاً رش نمی‌آوردن کمی که اومدم از تخت اومدم پایین گفتم ورزش کن ولی دردام به حدی زیاد بود که اصلاً نمی‌تونستم ورزش کنم جوری بود که داشتم احساس فشار زیاد و بیش از حد داشتم فقط کیسه آب گرم حتماً حتماً همراه خودتون داشته باشین کیسه آب گرمو که می‌ذاشتم پشتم و مادرم کمرمو ماساژ می‌داد کمی از دردام آروم می‌شد حتماً حتماً این روش انجام بدین ولی باز غیر قابل تحمل بود دردا من جیغ داد می‌کردم یعنی به قدری دردم زیاد بود غلط کردن افتاده بودم خلاصه اینو بهتون بگم هر نیم ساعت یک و نیم تا دو سانت باز می‌شدم ی
مامان اَبرَک مامان اَبرَک ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت دو
خلاصه که من یه شام سبک خوردم و شروع کردم به ورزش روی توپ و دوش آب گرم و اسکات زیر دوش و ورزش‌های زایمانی. تا بعد از نماز صبح که دیگه انقباض هام حدودا ۵ دقیقه شده بود. ماما همراهم گفت عالیه برو بیمارستان با وضعیت معاینه دیشب احتمالا ۵ سانت بیشتر شدی و برو بزنم خبر بده. رفتم بیمارستان معاینه کردن همون دو سانت بودم😐 خلاصه نوار قلب گرفتن پرستار شیفت اومد گفت وای نوار قلب بچه خیلی بده و یه خط صافه و برو یچزی بخور دوباره بیا. اغا من ترسیدم و دردام کلا قطع شد😫 یعنی انقباضات منظم ۵ دقیقه یا ۳ دقیقه شده بود ربع ساعتی یبار. دوباره نوار قلب گرفتن اوکی بود. میخواستم برم خونه پرستار زنگ زد به دکترم و دکتر گفت نرو خونه و اگر سیر زایمان پیشرفت نکرد ساعت ۱۲ ظهر به بعد امپول فشار بگیر. من تا ساعت ۱۲ مرتب داشتم ورزش میکردم با وجود درد و بعد که امپول فشار زدن بازم معاینه کردن همون دو سانت بودم. خلاصه زنگ زدم به ماما همراهم که بیاد کمک. وقتی اومد انقباض ها به دو دقیقه رسیده بود و از درد اشک میریختم. ولی دائم درحال ورزش و خرما خوردن و اینا بودم. دکترمم این بین اومد بهم سر زد و کیسه آب رو پاره کرد که پیشرفت کنم ولی دریغ. اینقدر خسته شده بودم که روی توپ ورزش میکردم چشمام می‌رفت. خلاصه حدودای ساعت ۴ اینقدر درد داشتم که التماس میکردم اپیدورال بزنن دیگ برای بار هزارم معاینه کردن سه سانت شده بودم و میگفتن تا قبل ۴ سانت نمیزنن ولی من خیلی اصرار کروم و قبول کردن. وقتی اپیدورال زدن یه نیم ساعت خوابیدم و بعدش دوباره پا شدم ورزش کنم. دکتر و تمام ماماها متعجب بودن که بچه اینقدر پایینه وضعیتش اینقدر خوبه ولی دهانه رحم باز نمیشه.
مامان چش قشنگ مامان چش قشنگ ۱ ماهگی
پارت هفتم
دیگه آقام خرما و ابمیوه بهم میداد خیلی کمک می‌کرد باز ماما یه ورزش دیگه داد می‌بایست رو زمین بشینم تا اون ورزش بتونم انجام بدم موقع انقباض باس شوهرم کمرم محکم فشار میداد اینکارو ادامه داد ورزش کردیم آهنگ گذاشت خواهر شوهرم و کلی شوخی میکردن که من یکم دردام کمتر حس کنم اما من تو حال خودم داشتم میمردم به غلط کردن افتاده بودم اینقد فوش به خودم دادم که نگو این ورزش تموم شد گفت بخواب معاینه کنم ساعت 2و نیم بود بهم گفت چیزی دیگه نمونده تا فول بشی پس جیغ نزن سعی کن نفس بگیری زور بزنی آروم باشی و این حرفا منم نه گریه میکردم نه جیغ میزدم اما دردا بدی بود خیلی بد...اقام بیرون کرد باز یه ورزش بهم داد که رو تخت انجام می‌شد این ورزش انجام می‌دادم دستا خواهر شوهرم کبود شده بود از بس فشار داده بودم طفلی همش داشت بهم امید میداد میگفت تو میتونی زور بده خوراکی دهنم میذاشت آب میزد به صورتم باز ماما گفت بخواب معاینه کنم حالا نه میتونستم راه برم نه بشینم نه وایسم هیچی دیگه...
مامان آریا کوچولو🩵 مامان آریا کوچولو🩵 ۱ ماهگی
ادامه تجربه زایمان طبیعی: درد شدید داشتم بعد پاره شدن کیسه آب تنها تو اتاق بودم داشتم سکته میکردم همش زنگ میزدم شوهرم گریه میکردم لحظه ب لحظه دردام شدید تر میشد ۳۰ ثانیه انقباض داشتم ۲۰ ثانیه آروم بودم اولاش راه میرفتم کنترل میشد هر بارم معاینه میکردن پیشرفت نداشتم دیگ ناامید شدم ورزش نکردم تا اینکه دکتر خودم اومد معاینه کرد گفت نزدیک ۴ سانتی خوشحال شدم دکترم رفت ...باز ماما ها اومدن گفتن نه ۲ سانت و نیمی ‌...فشار جسمی ی طرف فشار روحی هم ی طرف دیگ...دیگ ناامید بودم از همچی فشار زیاد بود انقباضات شدیدتر شده بود دیگ هوا داشت تاریک میشد تا اینکه ماماهمراهم اومد شروع کرد ب ورزش دادن خیلی سختم بود اما هر چی گفت انجام دادم طی یک ساعت خیلی پیشرفت کردم دردام غیر قابل تحمل بود دکترمم اومد شیاف برام گذاشتن ورزشم دادن منم همش التماس میکردم سزارینم کنن شوهرمم میگف سزارین کنید پولشو میدم اما دکترم میگفت تا اینجا زحمت کشیده حیفه...دردام اصلا قابل توصیف کردن نیس داشتم جون میدادم تا اینکه ساعتای ۹ شب بود گفتن تقریبا فول شدی سرشم پایین اومده