۱۶ پاسخ

افرین مامان قوییییییی قدم نینی تون خیر باشه💓

مبارکه عزیزم

بسلامتی مبارکه عزیزم تبریک میگم 😍😍

از اپیدورال راضی بودی؟؟؟

مبارکه به سلامتی
کیسه آبت پاره شده بود

دمت گرم که اینقدر قوی و محکم پیش رفتی افرین بهت

برای گرفتن اپیدورال از قبل با بیمارستان هماهنگ کردی یا حین زایمان درخواست دادی؟

خوبه که راضی بودی

مبارک باشه قدمش پر از خیروبرکت برای ماهم دعا کن الان تو و فرشته کوچولوت پاک ترین موجود دنیایید😍

منم دقیقا همینطور بودم
تا ۵ سانت عالی بود همه چی
ولی بعدش از ۵ تا ۷ خیلی دردناک بود
و اپیدوالم شدممم😁

خوبه اپیدورال زدی من بیمارستانم حتی آب گرم هم نداشت مثل چی درد کشیدممم

مبارکه عزیزم خدا حفظش کنه نینیتو منم والا زایمان اولم خداروشکر راحت بود واسه همین الان اصلا استرس ندارم خیلی ریلکسم هر کی هم میگه سخته یا چی میگم خودم تجربه کردم خیلیم خوب بود من تحمل درد سزارین و فشار شکم و کمر درد تا اخر عمر ندارم

تبریک میگم عزیزم قدمش پر خیر

مبارکه عزیزم به سلامتی😍

کدوم بیمارستان بودی عزیزم؟؟تورو خدا هروقت حالت بهتر شد همه چیو برامون بگو از رسیدگی بیمارستان تا وسایلی که لازم میشه و.....

خداروشکر عزیزم

سوال های مرتبط

مامان محمد و محیا مامان محمد و محیا ۸ ماهگی
مامان آقا کیان 🩵❄️ مامان آقا کیان 🩵❄️ روزهای ابتدایی تولد
پارت 3#

وقتی دکترم اومد و معاینه کرد گفت یه کوچولو آمپول فشار میزنیم بهت تا دردات بیشتر ولی تا یه کوچولو از اون سروم که وارد رگام شد رحمم خیلی سفت شد و فشار زیاد اومد رو من و سریع سروم و قطع کردن دوتا آمپول مسکن به رگ دستم زدن و اکسیژن وصل کردن بعدش کم کم حالم بهتر شد دردام قابل تحمل بود و ورزش هامو انجام میدادم فقط اون یه ساعت آخر که فشار میومد به مقعدم و دکتر میگفت زور بزن و از اون ورم که کمرم و دلم درد میکرد خیلی سخت بود ولی فقط همون یه ساعت بود که نباید جیغ بزنی باید تا جایی که میتونی زور بزنی
داشتم زور میزدم اومد معاینه کرد گفت ببرینش اتاق زایمان رفتم اونجا و دوبار زور میزدم زور آخری و با جیغ و فشار زیاد زدم که احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون و باز دوباره همونو احساس کردم که اول سربچه بود بعدشم بدنش اومد بیرون که پسر گل مو گذاشتن رو شکمم و من واقعا دیگه هیچ دردی نداشتم و هیچی نفهمیدم و با پسرم حرف میزدم که روشکمم بود گریه میکرد و دکتر داشت تمیزش میکرد آنقدر حس قشنگی بود که نمیشه با پیام نشونش بدم و باید خود آدم تجربش کنه تا بدونه چقدر قشنگه و حس آرامش میده به آدم
مامان سامیار💙 مامان سامیار💙 ۷ ماهگی
دیگ خیلی دردام عجیب بود اصلا نمیتونستم تحمل کنم مثل دیوونه ها شده بودم حالم بد بود دوست داشتم بلند شمممم خیلی خراب بودم اومدن معاینه کردن ۳ ونیم سانت بودم ساعت ۱۲ ظهر دیگ دیدن خیلی خرابم اپیدورال زدن برام که هم وقتی دارو وارد کمرم شد خواب عجیبی اومد سراغم در حد یه ربع هن خوابیدم ولی خب گه گاهی هم درد داشتم که دیگ سوزش خیلی خیلی کمی شده بود
بلند شدن به ورزش کردن با ماما همراهم نزدیک یک ساعت ورزش کردم و معاینه شدم شده بودم ۶ سانت ساعت ۲ ظهر و خب باز دردام شروع شده بود و یکم تحمل کردم وقتی باز غیر قابل تحمل بود یه دوری دیگ اپیدورال گرفتم و باز ورزش کردم ولی خی این دفعه دردام سکزشی نبود شدتش کم شده بود فقط ولی تند تند دردم می‌گرفت
دیگ ساعت ۳ونیم معاینه شدم ۹ سانت بودم و سر بچه هم پایین بود و خب به باسنم فشار و زور میومد همش حس دسشویی داشتم و بشدت درد داشتم ولب خب حس میکنم اگر اپیدورال نبود دردام بیشتر بود دیگ با هر توانی که داشتم زور میزدم وقتی سر بچه قشنگ اومد پایین و دیده می‌شد بردنم رو تخت زایمان و خب با دو تا زور ساده پسرم و بغل گرفتم 🥰😍
پارت ۲
مامان جانان وآیهان مامان جانان وآیهان ۱ ماهگی
ماما گفت از الان دیگه شاید دردات خیلی شدید بشه گفتم اپیدورال بزنن ولی از شانس من دکتر بیهوشی تو ترافیک مونده بود وخیلی دیر اومد  دهانه که 7 بود اومد رسید ولی دکترم گفت لازم نیست بزنی دیگه درداتو کشیدی ولی به درخواست خودم زدم چون فکر میکردم درد اصلی رو تخت زایمانه ، اونو که زد کلا دردام تموم شد البته قبلش هم قابل تحمل بود چون میگرفت و ول میکرد و دائم نبود و نفس های عمیق که میکشیدم خیلی آرومش میکرد تو همین فاصله  که اپیدورال زد یکم خوابیدم چون شبش اصلا نخوابیده بودم
بعدش مرحله زور زدن بود که درد نداشتم فقط بهم فشار میومد و زور میزدم ساعت 4عصر بردنم رو تخت زایمان و 5 دقیقه نشد و دخترگلم به دنیا اومد ، رو تخت زایمان هم که کلا هیچ دردی نداشتم فقط فشار و زور بود

فقط بعد زایمان یک هفته ای کمر درد داشتم که دکترم میگفت بخاطر اپیدورال هست ،شاید اگه نمیزدم بهتر بود....

انشاالله پسرمم طبیعی و همونجا و با همون دکتر زایمان میکنم  البته شنیدم زایمان دوم راحت تره از طرفی هم شنیدم زایمان پسر یکم سخت تره ولی میدونم که خدا باهامه و من میتونم ...
مامان آراد🫀🐣 مامان آراد🫀🐣 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت سوم
ساعت ۷ باز دوباره ماماهمراهم گفت بیا ورزش کنیم اما من نمیتونستم دردم خیلی زیاد شده بود گفت پس بیا بریم دوش آب گرم بگیر
دوش آبگرم گرفتم و زیر دوش ورزش کردم و اومدیم برام کیسه اب گرم گذاشت رو کمرم به حالتی که من سجده وایستاده بودم و باسنمو چپ و راست تکون میدادم
بعد اون دیگه شده بودم ۸ سانت ساعت ۷:۳۰ بود فکنم خیلی بهم فشار میومد احساس زور دادن داشتم اما میگفتن نباید زور بزنی بهت فشار میاد فوت کن اصلا زور نزن
دیگه معاینه کردن و من خیلی خسته شده بودم همش میگفتم کی بدنیا میاد خسته شدم دیگه ماماهمراهم گفت همین پایینه موهاشو داریم میبینیم موهای خیلی مشکی داری برعکس خودت که انقدر بوری 😂بچت مشکیه دستتو بده تا موهاشو حس کنی ولی من میترسیدم دست بزنم گفتم نه نمیخام😂😂
دیگه هروقت که درد میگرفتم میگفتن زور بزن پاهامو میگرفتم و زور میزدم چون نمیتونستم ورزش کنم باز دوباره رفتم زیر دوش آبگرم و اومدم برام کیسه آبگرم گذاشت رو کمرم و دوباره تکون دادن باسن به چپ و راست بعدش دوباره زور زدن ....
مامان 💙آیهان🥹💙 مامان 💙آیهان🥹💙 ۱۱ ماهگی
وقتی به مرحله ی آخر رسیدم دردام غیر قابل تحمل بود گفتن باید زور بزنم تا سر بچه بیاد بیرون انقدرم استرس داشتم کل بدنم رو لرزش بود اصلا نمیتونستم استرسمو کنترل کنم ولی مجبور بودم هرموقع دردام میومد زور میزدم تا بچه بیاد بیرون آخه شنیدم خانم دکتر گفت اگه تا ساعت هفت زایمان نکردم مجبورن عمل کنن منم تمام قدرتمو جمع کردم تا بتونم تا اون زمان زایمان کنم هی زور زدم هی زور زدم و بالاخره خداروشکر با زورام سر بچه اومد پایین تر تا ساعت شیش و بیست دقیقه سرش اومد پایین کلا یه زور دیگه زدم که سرش بیاد لبه واژنم و اومد که تیغ زدن و بهم گفتن از این به بعد یه زور بزنم یه نفس عمیق تا پاره نشم که بچه بدنیا بیاد😂  منم زور میزدم و یه نفس عمیق سه چهار تا زور زدم بعدش تیغ زدن تیغ که زدن با دوتا زور بچه تا شانه اومد بیرون یه زور دیگه زدم و بالاخره ساعت هفت صبح نفسم بدنیا اومد و با دیدنش کل دردام فراموش شد فقد تو فکر این بودم که کی بیارنش بغلم و اصلا انگار هیچی نشده بود دردام به کل از ذهنم رفت سرتون درد نیارم جفتش مونده بود که اونم با یه چیزی عین چاقو داخل هی دور میدادن با دستشم معاینه میکرد تا جفت اومد بکشش بیرون جفتمم اومد بیرون آمپول بی حسی زدن بخیه هامو هم زدن و بچه رو تمیز کردن دادن دستم تا بهش شیر بدم واقعا نمیتونم بگم چه  حس خوبیه و چقدر مادر شدن شیرینه😍😍😍


زایمانم طبیعی بود و راضی بودم خداروشکر نمیگم راحت بود سخت بود درد زیاد کشیدم ولی الان راحت میتونم پاشم راه برم❤️


تولد آیهان جونم 1402/12/17😍❤️


ببخشید طولانی شد
مامان نورا مامان نورا روزهای ابتدایی تولد
#تجربه_زایمان_طبیعی
از اولم همش میگفتم فقط طبیعی زایمان کنم بعد که از ۳۰ هفته متوجه شدم بچه بریچ و دکتر گفت سزارین همش استرس داشتم چون دور اطرافیانم تجربه تلخی از سزارین داشتن و عوارضش و میدونستم میترسیدم تا ۳۷ هفته که بچه چرخید و طبیعی شد زایمانم ...
اصن درد نداشتم تا ۴۰ هفته صبر کردم ولی نه کیسه ابم ترکید نه درد داشتم
تا آخر با نامه دکتر ۴۰هفته و ۳روز بستری شدم
۷صبح بستری شدم نوار قلب گرفتن و سرم زدن و اکسی توسین زدم بهم که همون آمپول فشار که یواش یواش وارد بدنت میشه تا درد بگیرت...
از وقتی سرپ و زدن تا ساعت ۱۲ اصلا درد نداشتم بعدش دردای پریودی حس کردم تا ساعتای ۳عصر یواش یواش بیشتر میشد دردا قابل تحمل بود ولی
ساعت ۵ معاینه شدم ۵سانت دهانه رحم باز شده بود و دردام بیشتر شد ماما همراه داشتم و شروع کرد ورزش دادن بهم و هی دردام بیشتر میشد ولی وقتی سرپا بودم میشد کنترلش کرد ولی وقتی میخوابیدم نوار قلب میگرفتن دردام واقعا زیاد بود جوری که گریم گرفته بود فقط هم وقتی دستگاهه وصل بود اذیت بودم شدیدا ...قرار بود اپیدورال کنم گفتن ۵سانت باز شی انجام میدن که ساعت ۷ شد ولی اپیدورال نمیکردن من شدیدا درد داشتم و افتادم تو فاز فعال زایمان...گفتن دکتر گفته صبر کنید فعلا زوده و من اون لحظه زمین زمان و بهم میدوختم از درد بعد چندتا ماما اومدن معاینه کردن گفتن زور بزنم درد شدیدی داشتم تا اینکه دکتر اومد گفت ببرینش اتاق زایمان ۹ سانت باز شده بودم نمیتونستم راه برم قشنگ حس میکردم سر بچه بین پاهامه تا خوابوندنم رو تخت بهم فشار اومد سریع بچه به دنیا اومد یهو کل دردام از بین رفت یه دفعه سبک شدم ادامش و تو تاپیک بعد میذارم که مهم تره و به دردتون میخوره
مامان نوا مامان نوا ۲ ماهگی
قسمت سوم:
چندین بار ورزش هارو کار کردم. دوباره دردا شروع شد برا بار دوم اپیدورال تزریق کردن و باز هم معاینه و سوند و ورزش و تنفس و نقاط فشاری. ولی کاملاً بدون درد.
بهم گفتن وقتی انقباض داشتی زور بزن من که متوجه انقباض نبودم خود ماما دست میزد به شکمم میگفت الان داری و من زور میزدم.
دکترم اومد و دردا رو دوباره متوجه شدم و متاسفانه دیگه اپیدورال نزدن چون نمیتونستم درست و به موقع زور بزنم.
تمام درد و سختی و فشار شروع شد. من زور میزدم و راضی کننده نبود دوتا ماما رو شکمم فشار آوردن و دکتر هم از پایین. هی زور میزدم هی نمیشد نفس کم می آوردم و اکسیژن بهم وصل کرد. اینقدر رو شکمم فشار آوردن که کبود شده بودم. ولی بالاخره سر بچه اومد و دخترم صحیح و سالم اومد بغلم.
حالا رحم من جمع نمیشد و به شدت خون ریزی داشتم. بخیه خوردم. شوهرم میگفت کلی گاز استریل و بایند با قیچی فوری کرده بودن داخلت(راستی موقع زایمان اصلی و اپیدورال همسرم رو بیرون کردن همه تو تمام مراحل کنارم بود)
خلاصه با هر بدبختی بود دکتر خون ریزی رک بند آورد بخیه هم زود و تموم شد.
دردای بعدش دردای عجیبی نبود بخاطر کوفتگی و گرفتگی عضلات بخاطر ورزش بود. امروز روز دومه و من خیلی بهترم. خداروشکر گذشت تموم شد هم خودم هم دخترم صحیح و سالمیم.
ولی بعید بدونم دیگه دنبال طبیعی زاییدن باشم🤣
البته بگم که واقعا همین که سرحال بودم میتونستم دخترمو شیر بدم بغل بگیرم دسشویی برم دوش بگیرم خیلییی خوب بود.
فکرکنم اگه دردام خودش رو می‌شد اینقدر مصیبت و سختی و درد نمی‌کشیدم. بازم خداروشکر به خیر گذشت🫠
آواتار مامان قلب دلم مامان قلب دلم قلب دلم ۱ سالگی
زایمان هر نوعش کلا سخته ...

نفسام دم و بازدم م ... ادامه پاسخ