۸ پاسخ

سلام. ببخشید سوال میکنم تو این سرما شما چطوری این قد حموم میری؟ من لرز میکنم بخوام اینقد برم حموم..

تو ی روز در میون میری حموم کجا دیه چرک داری.... 1 ساعت چ میکنی اون تو

بو شامپوت تا اینجا میاد🤭

مامان ساحل میگم دخترت تب نکرد سر واکسن ۱۸ ماهگی ؟

عافیت باشه شامپو ‌چی میزنی؟؟هر بار میری ‌حموم شامپو میزنی آخه میگن زیاد نزنید

چقد سفید شدی😁

عافیت باشه ❤❤

عافیت باشه😍😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان دلسا💞 مامان دلسا💞 ۱ سالگی
شماهم از این که یکی تو بچه داریتون دخالت کنه عصابتون خورد میشه؟
من دوسه روز پیش دخترم با باباش رفت خونه عمش اصلا قرار نبود برن اونجا به کاری پیش اومده رفتن منم قبل رفتن پوشک و همه چیه دخترم و چک کردم بعد دخترم اونجا تو مای بیبیش پی پی کرده و نفهمیده هیچکس و اینکه چون دختر من عادت نداره اصلا یه ساعت مای بیبیش کثیف بمونه اینجوری سریع سوخته بود تا اومد خونه دیدم جیغ میزنه گریه نمتونه بشینه حالا از اونروز مادرشوهرم فک میکنه من مثلا بچه رو دیر عوض میکنم که سوخته هی میگه پوشک بچرو تند تند عوض کن دختره میسوزه یا میگه اصلا پوشکش نکن خب اینکه هنوز جیش نمیتونه بگه همه جارو کثیف میکنه باز بزارم یا مثلا اونروز من تازه کرم اینا زده بودم به دخترم و تازه ۵ دیقه بودم وتازه ۵ دیقه بوو مای بیبی کرده بودم برد بالا بچرو پوشکش در اورده بود انداخته بود اونور بعد سریع آورد میگه وای بچه یه عالمه جیش کرده بود الکی بخداا تازه عوض کرده بودم ۱۰ دیقه ام نمیشد منم جوابشو دادم گفتم بچرو تازه عوض کردم چیکار داری پوشکشو در میاری میندازی اونور یا من خودم میدونم بچم سوخته کردم میزنم و دیگه خوب شده بازم همون کاراشو تکرار میکنه انگار من خودم نمیدونم هی میگه پوشکشو عوض کن
مامان سلین🦋 مامان سلین🦋 ۱ سالگی
پارت 5.
امادم کردن گفتن هرچی در توان داری رو کن و زور الکی نزن منم فقط زور میزدم و باهاشون هکماری میکردم و خلاص دیگ گفت زور آخری رو بزن که سر کچلش دیده میشه منم خندم گرفت همون زور اخری که زدم انگار یه چیزی از سر دلم کنده شد و شکمم افتاد پایین صدای یه گریه شنیدم گذاشتن روسینم من تو شوک بودم فقط نگاش کردم و برداشتنش و لباس تنش کنن و خلاصه کارای بخیه و اینا تموم شد گفتن برو سرویس من رفتم از گردن تا پایین خودمو شستم که صورتمو شستم و لبلس نو دادن تنم کردم و اومدم نشستم رو ویلچر یه موجودی رو دادن بغلم و گفتن شیرش بده مگ من بلد بودم شیر بدم یه خانومی اومد بهم یاد داد ولی شیرم نداشتم نمش اب بود و بچه گریه میکرد و گفتم به مانم خبر دادین گفتن اره دیگ سوار ولیچر شدم رفتم تو اتاق با دونفر خانوم بودم اونا سزارینی بودن دیگ مامانم از در وارد شدو نگاه من نکردم فقط رفت سرو کله سلین و بغلش کرد و بوسش کرد😂 گفتم مامان رفتم از دامادت یه کپی گرفتم اومدم وقتی به دنیااومد خیلی شباعت شوهرم بود دیگ مامان صورت و دستای بچرو شست تمیز شد مثل گل🌹😘 شیر نداشتم اندازه یه قطره و مامانم مجبور شد آبجوش نبات به بچه بده یعنی به اون دوتا خانوم میگفت به بچه میشه یکم شیر بدین نمیدان واقعا 🙃 دیگ بهش چند قطره دادم و به شوهرم زنگ زدم و اومد در بیمارستان بستی و کباب و موزز. کمپوت اینا اورد گفت بخور تقویت شی منم نمیتونستم تنها بخورم به دوتا خانوم هم میدادم و خوردیم و شام خوردیم و خوابیدم و. صبح شد موهامو بستم فک کردم میخوان مرخص کنن که گفتن بچه زردی داره باید تا فردا باشه و اینا دگ گفتن زیاد بالا نیس که بزاریم زیر دستگاه دیگ مادرشوهرم با خواهرشوهرم اومدن دیدنم و رفتن منم فقط منتظر بودم فردا بشه