شماهم از این که یکی تو بچه داریتون دخالت کنه عصابتون خورد میشه؟
من دوسه روز پیش دخترم با باباش رفت خونه عمش اصلا قرار نبود برن اونجا به کاری پیش اومده رفتن منم قبل رفتن پوشک و همه چیه دخترم و چک کردم بعد دخترم اونجا تو مای بیبیش پی پی کرده و نفهمیده هیچکس و اینکه چون دختر من عادت نداره اصلا یه ساعت مای بیبیش کثیف بمونه اینجوری سریع سوخته بود تا اومد خونه دیدم جیغ میزنه گریه نمتونه بشینه حالا از اونروز مادرشوهرم فک میکنه من مثلا بچه رو دیر عوض میکنم که سوخته هی میگه پوشک بچرو تند تند عوض کن دختره میسوزه یا میگه اصلا پوشکش نکن خب اینکه هنوز جیش نمیتونه بگه همه جارو کثیف میکنه باز بزارم یا مثلا اونروز من تازه کرم اینا زده بودم به دخترم و تازه ۵ دیقه بودم وتازه ۵ دیقه بوو مای بیبی کرده بودم برد بالا بچرو پوشکش در اورده بود انداخته بود اونور بعد سریع آورد میگه وای بچه یه عالمه جیش کرده بود الکی بخداا تازه عوض کرده بودم ۱۰ دیقه ام نمیشد منم جوابشو دادم گفتم بچرو تازه عوض کردم چیکار داری پوشکشو در میاری میندازی اونور یا من خودم میدونم بچم سوخته کردم میزنم و دیگه خوب شده بازم همون کاراشو تکرار میکنه انگار من خودم نمیدونم هی میگه پوشکشو عوض کن

۱۰ پاسخ

گلم‌اگه بچت سوخته پوشک نکن خودت تصور کن تو نوار بهداشتی بعد زخمم باشی

خواهرشوهر من یادگرفته بود یه دوره بچه که گریه میکرد هی بهم میگفت بچت سیر نمیشه.. گرسنه است.. بعد روزی چند بارها🤣🤣
هی من محل نمی‌دادم طفلی میخواست مثلا راهنماییم کنه😅😅
من میدونستم گریه های بچه من بخاطر مجاری ادراری بود که هروقت میخواست جیش کنه گریه میکرد و جیغ میزد... آخرشم ختنه شد و حل شد

یعنی مادر شوهر جماعت گوه نخوره نمیشه بعد چی مادر شوهر من مثل گاو هیچی سرش نیست مثلاً من الان آرتین لباسش خیس میشد لباس میوردم عوض کنم لباسو دستم دیده دارم عوض میکنم میگه لباس بچه رو عوض کن خیسه گفتم پس دارم گل لگد میکنم یا بچه دارو هاشو میدادم می‌گفت دارو ها بچتو بده می‌سوخت براش پماد میزدم میدید من دارم انجام میدادم بعد می‌گفت اینو بزن اونوبزن همون کارای خودمو ب خودم می‌گفت ک یعنی من تا بهت نگم تو انجام نمیدی منم گفتم میشه کاری ک خودم دارم انجام میدمو برام توضیح ندی خودم بهتر بلدم چکارش کنم خداروشکر راحت شدم از دستشون اشغالارو

من مادرمم باشه جواب میدم. همه از این مدل ها داریم مادر شوهرم منم همینو میگه من هییییچ وقت نمی‌ذارم عوضش کنه یه بار آنقدر گفت یه شب فرستادمش خونشون بماند بچه مریض شد از بس گرمش کرده بودن برده بودن حموم عرق کرده بود باد خورده بود بهش سرما خورد بعد فهمیدن داده برادر شوهرم مای بی بی رو عوض کرده قیاااامت کردم گفتم تو که می‌دونی من نمی‌ذارم باباش هم ببینش میدی پسر ۱۵ساله مای بی بی بچه رو عوض کنه به زور بردش نمی‌خواستم بدم ببره شوهرم گفت پیش مادرت می‌ذاری مادرم ناراحت شده بذار یه شب اونجا باشه شد اول واخر بار قیامت کردم الان هم به شوهرت بگو همیشه هم یه مای بی بی اگر رفت بده اضافه ببره بچه خرابکاری میکنه

چرا هیچی نگفتی؟میگفتی اوتروز که پیش فلانی بود اینجوری شده.
رفتی خونه مادر شوهرت بچه رو پوشک نکن بزار گند بزنه به زندگیش حالا که خودش دوست داره

کلا مثل اینکه خانواده شوهرا این پوشک عوض کردنو دوس دارن😂مادرشوهر منم زیاد میگه

دیشب بابت همین دخالتها همسرم با خانوادش دعوا کرد البته خواهرش کلی پیام چرت پرت فرستاد منم فرستادم به شوهرم
شوهرم جواب ماذر و خواهرشو داد

بدم میاد این دخالتا

منم اولین چیزی ک مبگن وای پوشک عوض کن انگار خودم نمیدونم

منم کسی دخالت کنه قشنگ جوابشو میدم دیگ چن وقته میدونن سریع داغ میکنم زیاد کسی کاریم نداره😂

سوال های مرتبط