۱۲ پاسخ

ای خدا دخترت ترسیده، شبا قرآن بزار بالا سرش تا آروم بشه، دیروز من میدونستم همسرم ساعت 4میاد خونه یه چیزی رو گذاشتم دم در خونه که بیاد برداره تا دخترم نبیندش دنبالش نره اسباب بازیاش آوردم تلویزیون روشن کردم نشست منم رفتم حموم،در رو باز می‌کنه می‌ره یه نگاه بندازه ببینه باباش اون وسیله روبرداشته برده در ازش بسته میشه چنان جیغ زد وگریه کرد همسایه‌ها اومدن بیرون تارفتم در روباز کردم زیر یک دقیقه بیرون بود وقتی در باز کردم نفسش بالا نیومد نمی‌تونست حرف بزنه خیلی خیلی بد بود خدا کنه برای هیچ بچه ای اتفاق نیفته دیشب ب طرز وحشتناکی از خواب پرید با صدای گریه منو صدا زد پرید بغلم باباش اومد بغلش کنه هرکاری کرد نتونست ازمن جداش کن فقط گریه کرد واسممو صدا زد خیلی بد ترسیده بود

اتفاقی هست که افتاده دیگه چه میشه کرد.مطمئنن بابات هم نمیخواسته اونجوری بشه سخت نگیر .با دخترت صحبت کن بگو که امکان داره جایی باشه ت نباشی و آگاهش کن که چکار باید بکنه

باید مطمئن میشدن هستی

ای وای چطور تونستن بچه رو تنها بزارن
خدا خیلی رحم کرده
چند روز اصلا تنهاش نزار حس امنیت کنه

خدا رحم کرده خیلی بده طفلک بچه ترسیده
باهاش صحبت کن بگو دیگه این اتفاق نمیفته براش آیت الکرسی بخون
فاصله خونه تا باشگاه کمه؟

آخیی گناه داره چن سالشه دخترت

بغلش کن بهش بگو تموم شده چیزی نیست من همیشه پیشتم ..بگو بابایی هم فکر کرده من خونه ام وگرنه تنهات نمیزاشت براش قصه بگو ...بعد بنده خدا بابات خبر نداشته که گناه داره ..از این به بعد تنها جای شلوغ نزار بچه رو خدا رحم کرده

ای وای طفلک چقد ترسیده من جای تو حالم بد شد😢💔

وای عزیزمم والا منم با فکرش حالم بد شد ترسیدم بچه گناه داره خیلی ترسیده اینجور ادم نمیتونه بچه رو بسپاره دست کسی🤕

بغلش کن تا ی مدت تنهاش نزار. تا حس امنیت دوباره برگرده بهش

وای خدای من چ وحشتناک

چن سالشه

سوال های مرتبط

مامان دلسا💞 مامان دلسا💞 ۱ سالگی
شماهم از این که یکی تو بچه داریتون دخالت کنه عصابتون خورد میشه؟
من دوسه روز پیش دخترم با باباش رفت خونه عمش اصلا قرار نبود برن اونجا به کاری پیش اومده رفتن منم قبل رفتن پوشک و همه چیه دخترم و چک کردم بعد دخترم اونجا تو مای بیبیش پی پی کرده و نفهمیده هیچکس و اینکه چون دختر من عادت نداره اصلا یه ساعت مای بیبیش کثیف بمونه اینجوری سریع سوخته بود تا اومد خونه دیدم جیغ میزنه گریه نمتونه بشینه حالا از اونروز مادرشوهرم فک میکنه من مثلا بچه رو دیر عوض میکنم که سوخته هی میگه پوشک بچرو تند تند عوض کن دختره میسوزه یا میگه اصلا پوشکش نکن خب اینکه هنوز جیش نمیتونه بگه همه جارو کثیف میکنه باز بزارم یا مثلا اونروز من تازه کرم اینا زده بودم به دخترم و تازه ۵ دیقه بودم وتازه ۵ دیقه بوو مای بیبی کرده بودم برد بالا بچرو پوشکش در اورده بود انداخته بود اونور بعد سریع آورد میگه وای بچه یه عالمه جیش کرده بود الکی بخداا تازه عوض کرده بودم ۱۰ دیقه ام نمیشد منم جوابشو دادم گفتم بچرو تازه عوض کردم چیکار داری پوشکشو در میاری میندازی اونور یا من خودم میدونم بچم سوخته کردم میزنم و دیگه خوب شده بازم همون کاراشو تکرار میکنه انگار من خودم نمیدونم هی میگه پوشکشو عوض کن