شام پسر دلبندم

آراز خان

تصویر
۶ پاسخ

به به نوش جونش

نوش جون آراز خاان

نوش جونش تو ظرف ماست چی قاطیش کردی

نوش جونش🥰

نوش جونش
از الان میدی تا اخر شب گشنه میش باز؟

نوش جون آراز جون

سوال های مرتبط

مامان آراز مامان آراز ۲ سالگی
مامان آراز مامان آراز ۲ سالگی
مامان نیهان مامان نیهان ۲ سالگی
مامان معجزه خدا ✨ مامان معجزه خدا ✨ هفته دوازدهم بارداری
~قصه تلخم ~ 27ون یکاد ی داد به نوزادم... حاج حسن اون روز یک گاویی کشت همشو چلو گوشت کرد تمام همسایه ها و اهالی امدن میگفت برای پاقدم بچه تازه به دنیا امده هست اونجا بود که حس کردم کمی حاج حسن رو دوسش دارم اما نه زیاد اصلا کمی برام مهم شده بود درسته سنش زیاد بود من مثل دخترش به حساب میومدم ولی دیگه سرنوشتم بود چیکار میتونستم بکنم باز الان که بچه ای ازش داشتم هرچی بود پدر بچم بود.... من دیگه جز حاج حسن و دخترم کسی رو تو این دنیا به این بزرگی نداشتم هیچکس رو............
حاج حسن خیلی به فاطمه اهمیت میداد دوسش داشت دخترم اسمشو گذاشتیم فاطمه بعد از 5 ماه رفتیم نظر اباد عروسی عمم بود همیچیز خوب بود عروسی عباس رو گرفتیم زنش دختر خیلی خوبی بود 4 سالی از من کوچیک تر بود به من میگفت خاله میرفتم نهار شام یادش میدادم عباس با حاج حسن یک مغازه خرید با عباس دونفرشون باهام کار میکردن حاج حسن کارش نجاری بود زیادم نمیرفت سر کار چون وعضش خوب بود همش سفر و گردش بود ولی نمازش به جا بود همیشه میرفت مسجد همه احترامشو داشتن ناسلامتی خان بود منم چون دیگه زن خان بودم زنا شهر و غریبه ها همسایه ها تحویلم میگرفتن سلام و علیک باهام داشتن....
4 سال گذشت دوباره بعد از چهار سال حامله شدم من اصلا نمیدونستم جلوگیری چیه و با خودمم میگفتم سنش زیاده دیگه همین یک دونه رو اوردم دیگه حامله نمیشم ولی نه بابا
حامله شدم اونم تو چه بد ویاری همه میگفتن بچت پسره دلمو خوش کرده بودم حاج حسنم خیلی میگفت پسر باشه چون فقط یک پسر کلا داشت میگفت من پشت و ترک و طایفه میخوام میخوام پسر داشته باشم پشتم باشن ناسلامتی خان هستم ابروم اونقدر میگفت که استرسم میگرفت اگه پسر نباشه چی؟....
مامان دخترم و پسرم مامان دخترم و پسرم ۲ سالگی