سلام دخترم بیشتر وقتا بهونه مادر شوهرمو میگیره مخصوصا شبا قبل خواب یا روزا که از خواب پامیشه خیلی کلافم کرده از خواب پامیشه با جیغ و داد که ببرم مامانجون 😪چنروز مادرشوهرم خونه نبود نمیرفتیم خدایی ایقد ارامش داشتیم کسی تجربه کرده حال منو این وابستگیه؟

ببر بزار پیشش کیفتو بکن وقتایی ک کارداری
دختر من جز من کسی رو نمیخواد و اینم خیلی بده وقتایی ک کاردارم مثلا وقت دکتردارم همش فکرم پیششه ک داره بی قراریه منو میکنه

پسر من فقط و فقط به باباش وابسته اس جونشون برا هم در میره پدر و پسر ... شوهرم پایه شیطونی هاش لوس بازی هاشه شب ها هم پیش باباش می خوابه البته منو بغل میکنه و می خوابه... خلاصه جز باباش به کسی وابسته نیس

دلیلش اینه که همش فرستادین بره
ما یه ساختمونیم
دم خیابونم هستیم اصلا راه پله و جلو پنجره رفتن رو یادش ندادم
تو راه پله بچه ها بازی هم کنن نمیره جلو در یکی دوبار گفت مامان نی نی
گفتم نه مامان هرکی خونه و اتاق خودش بازی میکنه
بردم اتاق پشتی و سرگرمش کردم

ماهان دوسشون داره ولی نه اینجوری ک گریه کنه براشون اینجوری خیلی سخته

دخترمنم ۲ساله اینابودتوهفته۲یا۳شب خونه مادرشوهرم بودخونه نمیومدباجایزه گرفتن واین چیزامیاوردیمش خونه
پسرم ولی شب نمونده ولی هفته یک روزاونجاس یاباباش میبره یاعموش میاددنبالش

دختره منم بهونه مامانم رو خیلی میگیره تا یه چیزی میخواد یا مثلا دلش درد میگیره میگه بریم عزیز
مامانم هم میگه اینجور مواقع سریع بیارش بچه گناه داره
ولی از زندگی افتادیم
تازه از هم یه نیم ساعتی با ماشین فاصله داریم

من پسرم خیلی وابستگی ب مادرشوهرم پدرشوهرم داره رفتن شهرستان همش بهونشو میاورد ولی گریه نمیکرد اسمشو صدا میزد تا ۵روز خوب بود
وابستگی زیاد هم بچع هم مادر بچه هم اونا اذیت میشن با فاصله ببرش
هر روزی یکبار یا روز درمیون ببر

دختر من جوری بود شب ها شوهرم می‌برد مادرش خواب میکرد می‌آورد بس گریه میکرد الان از شون دور شدیم راحت شدم صبح هم چشاش باز میکرد آقا جون آقاجون میرفت

بله
چون‌ بچه محبت میبینه
چاره ایی نیست

دختر من هی اسمشو نمیاره خودمم اینجور راضیم

پسر منم خیلی وابستس،