مامانایی که شیر به شیر دارید تاحالا شده نسبت به بچه اولتون حس بدی داشته باشید؟ بخاطر رفتارای بقیه هااا
شوهرم و خانوادش خیلی بین بچه ها فرق میزارن شاید بگید حق دارن حسین بچه‌س و علی میفهمه و این چیزا
ولی خب وقتی علی خوابه هم انگاری حسین وجود نداره واسشون همش منتظرن علی بیدار شه بگید یه قربون صدقه حسین برن هیچییی
پدرشوهرم تو این ۴۵ روز یه دفعه هم حسین و بغل نکرده مادرشوهرم که از روز اول تو بیمارستان هی تند تند از علی عکس مینداخت از حسین بعد یه ماه عکس گرفتت
یا شوهرم علی خوابه هی میره تو خواب بغلش میکنه و کار به حسین نداره مگه اینکه من بگم مثلا بیا آروغشو بگیر و چمیدونم دو دقیقه بغلش کن به کارام برسم
امشب به شوهرم میگفتم تو علی و کردی یه خدا واسه خودت انگار داری میپرستیش
اینارو که میبینم ناخودآگاه یه حس بدی نسبت به علی میگیرم و دلم واسه حسینم میسوزه که چقدر مظلومه
نمیدونم چ کنم





بارداری و زایمان

۱۴ پاسخ

سلام عزیزم من فکر میکنم این حسشما بخاطر هورمونای بعد زایمان هست. باور کن این مدل رفتار اطرافیان برای پسر بزرگه ی شما خیلی خیلی بهتره اگر بقیع بچه ی نو ورود رو بیشتر میدیدن عواقب خیلی بده برای بچه ی اولتون میداشت خداروشکر که عاقلهستن و به اون بیشتر توجه میکنن. چون نوزاد شما فعلا تو سنی هست که بغل و توجه مادر براش کافیه و چه بهتر که اتفاقا زیادبغل به بغل نشه تو این سن ضعیف و حساسش. و مورد آخرم بهت بگم وقتی بچه دوم به شیرین کاری بیوفته مثلا یک سالگی به بعد ب سه باز میبینی که اوضاف برعکس میشع

میخوان بچه بزرگت حساس نشه حالا کوچیکه بیفته به حرف زدن به اونم توجه میکنن

بیخیاللل حساس نشو هر دوشون عزیزن واسشون میگن مثلا شاید رو بچه تاثیر بد بزاره

همسر من اصلا دور پسرم نمیاد تا حالا چند بار اینم مجبور بوده یغل کرده از در که میاد تو آیسان بغل میکنه قربون صدقه میره اینم بگم که آیسان خیلی حساسه وهرکس به غیر از خودم بچه بغل کنه واکنش نشون میده واسه همین هیچ کس بچه بغل نمیکنه

یه مادر بعد زایمان به هر بهونه ای چنگ میزنه که خودشو افسرده تر کنه

قوی باش🌹

نمیدونم
تجربه ندارم
قضاوت نمیتونم بکنم
پس صرفا حسم و میگم بدون تجربه
همیشه فکر میکردم و میکنم که اگه روزی شیر به شیر باردار میشدم
چقدر به علی ظلم میشه و مظلوم واقع میشه... همه توجها میره سمت دومی و علی طفلکم تو اوج شیرینی انگار به چشم همه بزرگ دیده میشه...
و تو چنین شرایطی از خداامه که توجه همه سمت علی باشه...
چون اونی که زود از شیر گرفته شده بچه اوله
اونی که تو اوج شیرینیش یکی دیگه میاد بجاش بچه اوله
ولی اونی که تازه شیرین میشه بچه دومه
توجها و و ترحما سمتشه بچه دومه
شیر و کامل میخوره بچه دومه و...
اینارو گفتم که بگم بنظرم خداروهم شکر کن
اگه برعکس این بود خیلی خیلی خیلی برات سخت تر میشد و آسیبش برای علی زیاد.
خداروشکر که بقیه و مخصوصا همسرت حواسشون به علی هست
نذار کمرنگ بشه
کم کم حسین جون بگیره بزرگتر بشه خیلی بیشتر توجه میره سمتش...

بذارازتجربه دخترخودم بگمکه وقتی دنیااومدهیچکدوم ازعموهاش نمیگرفتمش نمیبوسیدنش برخلاف بچه های قبلم که ازوقتی ازبیمارستان میاوردم کلی قربون صدقشون میرفتن حتی یکی ازبرادرشوهرام به بچه اون یکی برادرشوهرم که ازبچه من یسال بزرگتربودخیلی محبتواینامیکردولی به بچه من توجهی نمیکردولی من اصلابهشون اهمیت نمیدادم حتی یبارجاریم که بچش یسال بزرگترازبچه منه اومدبه من گفت این برادراخیلی به بچه من توجه میکنن اصلاطاقت دوریشوندارن حتی پدرشوهرومادرشوهرمن گفتم این یچیزطبیعیه چون بچه من هنوزکوچیکه گفت درکل بچه منوازوقتی بدنیااومده خیلی دوست دارن حتی همه نشسته بودن هم این حرفوزدمن گفتم اولامن به این چیزاتوجه نمیکنم که کسی بزوربیادبچموببوسه یاتحویل بگیره بعدشم بچه هرکسی براپدرمادرعزیزه بقیه اصلامهم نیستن شوهرمم دقیقاهمینوگفت بعدبقیه هم گفتن این چه حرفیه بچه یکیه برامافرقی نداره فقط چون خیلی کوچیکه میگیم بدنش حساسه بچه توپسربوده ای یکی بچه دختره وبدنشم حساس ترجالبش اینه که من خودم یادمه وقتی زایمان کرده بودمیرفتیم جایی پدرشوهرمومیدیدیابرادرشوهرموخودش پیش قدم میشدبچه رومیبردپیششون که ببوسنش اونام همش پشت سرش میگفتن بچه روبزورمیاره که ببوسنش منم دقیقااینویادآوریش کردم گفتم من صدسال خدابچموجلواینواون نمیبرم که مسخره بشه

خیلی خوبه که به علی توجه میکنن اگه همش بچسبن به حسین علی افسرده میشه بخدا امشب مهمون داشتیم بچه پنج ماهه داشت اخراش پناه انگار افسردگی گرفته بود ساکت بود هیچی نمیگفت بااینکه همش به اون توجه میکردیم حالا علی که همیشه با حسین یه جاست بااااید بهش توجه بیشتری بشه

دقیقا تو خونه مام همینه و من خوشحالم چون وقتی به نیان توجه نمیکنن بغضش میگیره ولی حسین چیزی متوجه نیس دیگع از بعد عید هم بزرگتر میشن هم شیرین تر

میدونی چیه علی الان بچس که خودشو شیرین میکنه براشون اینیکی هنوز نه میخنده نه شیرین کاری بلده هیچی تا زمانی که اونم یخورده خودشو شیرین کنه علی هنوز تو چشمتره بعد که کوچیکه هم بزرگ شد دیگه دوتاشونم عین هم همه دوسدارن الانم دارن ها منتهی نوزاد نه میخنده نه چیزی فقط خوابه چیکار میتونن بکنن براش عادیه تو یکم حساس شدی هورمونات دارن برمیگردن سرجاشون برا همونه دست خودت نیس

باید خوشحال باشی که علی رو بیشتر دوست دارن در غیر این صورت باعث میشه علی نسبت به حسین متنفر بشه و دست به کارای خطر ناک بزنه پسر خواهرشوهرم میخواسته سر داداش کوچیکه که ۲ماهش بوده رو با چاقو ببره تا رسیدن سر وقتش و نزاشتن

عزیزم هرچی بچه کوچیکتر باشه علاقه بهش بیشتره این یه مورد و یه مورد دیگه تا الان خیلی دیدم همیشه تو خونه ها یه بچه رو خیلی دوس دارپدر یا مادر همه بچه هاشو دوست داره ها ولی مثلا یکیش خیلی واسش عزیزه

خب اون هنوز کوچیکه چیزی نمی‌فهمه الان علی ب توجه بیشتری نیاز داره منم شوهرم وقتایی ک خونست همش با آینا بازی میکنه مگه من بگم آوینا رو بگیر

همه جا همینطوره

سوال های مرتبط

مامان نیل ماه مامان نیل ماه ۲ سالگی