۱۹ پاسخ

عزیزم اینا همه مربوط ب همین سن و سال الانشه صبوری کن این روزام میگذره ظاهر زندگی بقیه رو هم نگاه نکن همون بلاگرا هزارتا کمکی دارن نه مثل ما دست تنها

بلاگرهارو ولشون کن اونها یه نفرو دارن ازشون عکس و فیلم میگیره دیگه بقیه کارهاشون هم حتما کمک دارن ، کوچکترین چیز اینه که ماشین ظرفشویی و جارو برقی کنترلی دارن خواهر ، من یه بلاگری دنبال میکردم بعد میگفتم چرا سینک ما همیشه پره ولی اینها سینکشون خالیه بعد دیدم خب ماشین ظرفشویی دارن 😁😂

بلاگرا رو نمیدونم
اما منم مثل خودتم🤣🤣🤣🤣

براش لالايي بذار داستان بگو مسخره بازي پسرا همينن ديكه مخصوصا اگه تنها باشن همش تو خونه نميدونن انرژيشون چطور تخليه كنن

يبار باهاش بازي مفيد كن وقت بذار غر نزن قشنك نيم ساعت يك ساعت بازي كن ديگه ول ات ميكنه چون بازي مفيد نميكني هم اون كلافه اس هم خودت بلاگرا خانواده هاشون كمك هست. پرستار دارن خدمتكار دارن اتفاقا بلاگري سخته همش سرت تو گوشيه

از صب تا شب خونه هس؟یکم ببرش بیرون پارک اینا انرژیش تخلیه شه خسته شه

باورت نمیشه من برای هر کار کوچیکی انقدر باهاش حرف میزنم که از صدای خودم سردرد میگیرم

نمیزارم به مرحله لجبازی برسه قبلش با بازی و بغل و بوس قانعش میکنم

دقیقا میخواستم همین الان ی تایپیک مثه برلی شما بنویسم دلم گرفته بود منم انقدر جدیادا حرص میخورم داغون شدم اللن سه روزه صبح ها زود بیدلر میشه منم داد زدم سرش همش عذاب وجدانم دارم ولی بخدا خودمم پربود درد دارم توانم کم شده هوب بشم مدام میبرمش بیرون خودمم حالم بهتر بشه البته ک سر لباس پوشیدنش غوغا میکنه واقعا مغزم نمیکشه سر این چیزا بعد بیرونم ک میریم برنمیگرده خونه ینی موندم چکار کنم

ببرش کلاس مادر و کودک، خيلي خوب میشه

ناخن بچه رو توی خواب روزش بگیر
نه وقتی بیداره که هم اذیت نشه و راحتم هست
هر چ به بچه محبت کنی باهات مهربون تر میشه هر چ براش وقت بزاری ببری بیرون گردش خریدو .....رفتارش بهتر و آرومتر میشه خوابش هم خوب میشه

ی خدت برو پیش مادرت حال روحیت بهتر شه اعصابت اروم بشه و تواناییت بیشتر بشه...واقعا هر کسی نیازه گاهی تنها باشه گاهی کمک داشته باشه خیلی سخته

خسته نباشی عزیزم .ما مردم عادی زندگیامونو نباید با بلاگرا مقایسه کنیم اونا همشون یکیو دارن کمک کنن بهشون،حالا امسال ما تک تنها ،داریم کار خونه بچه همه چیو هندل میکنیم .ببین پسرا انرژیشون از‌دخترا خیلی بیشتره سعی کن ببری‌خانه بازی در هفته دو سه بار ،دوست من پسر داره دقیقا 2 تا 3 سالگی‌دهنشو صاف کرد اخرم داره میبره مهد الان 3 سالشه ،ما زیاد همو نمیبینیم ولی میگه بهتر شده ،دکتر دختر من گفت از‌2 سال سعی کن تو جمع همسن سالاش ببری منم در هفته میبرم دو سه بار خانه بازی ،وگرنه همش تو خونه ایم البته خب سرده وگرنه تابستون اوضاع خیلی بهتره .بعد اینکه ما مامانا هم با بچه ها هستیم ،هم مادر هم بچه حق داریم از هم خسته بشیم ،بچه رو یموقع هایی بده با همسرت بره بیرون ،حتی یکساعت یا خودت برو بیرون .من واقعا اگه نتونم خودمو جمع کنم خسته کلافه بشم ،همسرم بیاد میدم بهش دخترمو میرم تو خیابون پیادره راه میرم دم بازدم عمیق انجام میدم .موزیکایی که حالمو خوب میکنه گوش‌میدم .ته تفریحم برای‌خودم همینه

بلاگرا فیلمشونه کمکی دارن خودشون نگه نمیدارن

من که دوقلوهام چسبیدن یه پسر بزرگتر ۱۰ ساله دارم اون به من چسبیده خستم کردن امروز پسرم و با یکی از دخترام زدم خیلی پشیمونم حالا خوابیدن دلم میکوبه

شاید باورت نشه انقد درکت میکنم که تاپیکتو خوندم بغض کردم انفد که این روزا خودم حال روحیم داغونه

منم به خدا دارم دیوونه میشم باورت میشه همش ارزوی مرگ‌ میکنم؟
انفدر حالم بده از زندگی سیرم از بچه سیرم‌
یه لحظه ارامش ندارم
تنها کاری که میکنم بعضی روزا میبرمش خانه کودک یه ساعت بازی کنه شاید اروم تر شه

خودت رو باهیچکی مقایسه نکن هر زندگی و هر بچه ای شرایط متفاوتی داره

عزیز پسر من دقیقا همینجوره اصلا تنها بازی نمیکنه منم خسته ام خداکنه خوب بشن

وای پسر منم همینه ولا

سوال های مرتبط

مامان مهرسام و مهرنا مامان مهرسام و مهرنا هفته سی‌وپنجم بارداری
سلام مامانای با تجربه میشه راهنماییم کنید به کمک نیاز دارم خیلی باید حتما با کسی صحبت کنم نمیدونم چرا من از وقتی زایمان کردم اینقدر عصبیم پسرم خیلی بهونه میگیره جیغ میزنه گریه میکنه فاق شلوارمو میکشه و میگه باید همش پیش من بشینی همش بشینی پیشم و من هر کار دوست داشته باشم بکنم تو هم باید پیشم باشی ینی پنج دقیقه تنها بازی نمیکنه و ما اینجا هیچکس و نداریم و بیرون رفتنم از همه چیز دوریم و خیلی سختمه نمیدونم با چی ببرم بیرون اینور و اونور میپره و غذا هم نمیخوره عصبی میشم دیگه داد میزنم سرش خیلی ناراحتم خیلی عذاب وجدان دارم حق داره بچه خسته میشه تو خونه نمیدونم چیکار کنم عصبی نشم وقتی گریه میکنه و غذا هم نمیخوره من سرش داد میزنم الان تو ناخودآگاهش مونده ؟؟؟؟؟یا میتونم جبران کنم و یه چیز دیگه این طبیعیه که یهو من کنارش دراز کشیدم نازش میکنم و بوسش میکنم بهش میگم دوسش دارم اونم بوسم میکنه و لبخند میزنه و یهو حمله میکنه موهامو از ریشه میکشه و میکنه موهامو و چنگ میزنه صورتم و سیلی میزنه منم آروم میگم مامان دردش میگیره مامان ناز مامان بوس ولی ول نمیکنه