۶ پاسخ

اره کارت درستع

وای من از دست دخترم رد دادم خیلی بد شده اخلاقش میرم بازار میگه باید برا من بخری فقط واسه خودت هیچی نخر کلا زندگی رو زهرماد کرده برام نمیدونم برا سنش هست یا میخاد داداشش به دنیا بیاد اینطوری میکنه جایی میریم فقط گیر میده پاشو بریم 🥲🥲🥲

بله بعترین و عاقلانترین کاررو کردید.

بله کار خیلی خوبی کردی، همچین تنبیهی لازمه و اثر بدیم نداره. عذاب وجدان نگیر. بعدا براش یه کرم مرطوب‌کننده مخصوص بچه‌ها و یه بالم لب (بی‌رنگ) مخصوص سن خودش از داروخانه بگیر، بگو برای سن تو همینا مناسبه.

اوف دخترمنم همینه خسوده سر همین لج میکنع

الان میگن نه تشویق و نه تنبیه،کتابش هم هست تربیت کودک بدون تشویق و تنبیه.نمیگم کار شما غلط بوده فقط چون خودت مشتاقی راه درست پیدا کنی خواستم بگم یه زاویه دید دیگه ای هم هست .شایذ خوندن خلاصه این کتاب کمکت کنه

سوال های مرتبط

مامان نازدونه مامان نازدونه ۴ سالگی
سلام مامانم میاد صبح دخترمو نگه می داره تا ظهر من میرم سر کار میخواستم بزارم مهد امسال چون اصلا اخلاقم با مامانم نمی سازه همش بحث داریم نزاشت گف بچه فلان میشه مریض میشه دیوونه شدی بزاری مهد و...دخترمم خیلی دوست داشت بره چون مامانم بلد نیس بازی کنه از صبرتا ظهر بچه حوصلش سر می‌ره تا من میرسم بی حوصله و گرسنه هست شروع به بهانه آوردن و گریه می کنه مامانم هم دایم میگه از صبح گریه نکرده همش تورو می بینه بچه را باعث گریش می شی شوهرم بعد من میاد خونه رو مبل دراز کش به اون تیکه میندازه پاشه کار کنه نمی دونه که بیشتر باعث میشه شوهرم لج کنه و اصلا کمک نکنه چون مادرم بهش میگه همش سرت گو شیه و فلان بعد غذا هم اکثرا خودم میام می پزم اما مامانم تا عصر خونه ماهست پدرم چند ساله فوت کرده بعد مامانم تو خونه کل حرفا و حرکتهای منو می پاد یه دفعه هم نشده ها ازم تعریف کنه همش غر زدن و طعنه زدن و سرزنش کردن که تو غذات بد شد با بچه حرف زدی بعد میگه به شوهرم پاسو با بچه بازی کن خلاصه اعصابم خرد میشه امروز دخترم گریه می کرد که مامان نخواب منم خیلی خسته بودم گفتم بزار نیم ساعت بخوابم گوشی دادم نگرف هرچی گفتم قبول نکرد همش ظهرا میگه نخواب بقیه روزا حرفش گوش میدم امروز اما حرصم گرفت گفتم برو بازی کن عصر باهات بازی می کنم همش زر زر گریه کرد محل ندادم مامانم از اتاق اومد سر کن غر زد که پاشو بچه هرچی گف بکن چرا اذیت می کنی منم عصبی شدم گفتم مامان خواهشاً تو ظهر ا برو خونت منم بفهمم چی کار کنم با بچم شوهرم گف درست حرف بزن اسیر شدم به خدا خسته شدم دیگه الان هم عذاب وجدان گرفتم که مامانم ناراحت شد تو کل زندگیم همش منو سرزنش کرده یه بار نگف فلان کار کردی خوب شد