۱۷ پاسخ

ببخشید زر زد مشخصه مغز تو کلش نیس هیچی نمیفهمه از بازداریو زایمان فکرتو برای هر زری مشغول نکن

والا از نظر شرایط جسمی مادر میگم که سن بالا چقد اذیت میشی
من با اینکه ۳۵ سال م خیلی اذیت شدم بارداری دوم کمر درد ورم زیاد و بی اعصابی و…

ببین عزیزم تو این سن باردار شدی اصلا حوصله و اعصاب نداری فکر کن اگه ده سال دیگه باردار میشدی اوضاعت چه جوری بود؟؟

چه حرف بیخودی زده.هرچی سن بالاتر میره بدن ضعیف تر میشه و گاااها حوصله کمتر

ایشون اعتقادی به رسیدگی به بچه نداره

شما هم کاره خوبی کردی عزیزع دلم اصلا به این چیزا فکر نکن❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥

منم امسال پسرم دنیا اومد ۳۶سالمه.حوصله دارم ولی توان بدنی واقعا ندارم و نسبت ب دخترم خیلیییی کم شده.زن دگ بعد از زایمان واقعا نابوده مگ اینک چقد بنیه اش قوی باشه.من چون روحیه خیلی فداکارانه ای دارم تو بزرگ کردنشون نمیمونم گرچه خودم نابود میشم ولی پروسه زایمان و تحلیل قوای بدنی واقعا عذابم میده.اگ سنم پایین بود شاید یکی دگ میاوردم ولی دگ اصلا تو این سن نمیتونم .شمام اگ بدنت قویه غصه نخور.همین الانم ک باردارشدی کار خوبی کردی اخرش ک میخاستی.انساالله سالم بیاد بغلت 😍

سن هر چی میره بالاتر تحمل و توان کمتر میشه حرفش کاملا اشتباهه

والا مادربزرگ ها چه گناهی کردن... الان خاله ی من ۵۰ سالشه دو تا نوه داره تو این شش سالی که نوه هایش دنیا اومدن یه روز استراحت نداشته روش هم نمیشه چیزی بگه 😄😄

بهترین کارو کردین، هرچه زودتر بهتر
ان شاءالله بسلامتی دنیا بیاد

بارداری توسنای بالاتر ریسک داره
اینو پزشکا میگن
بدم هرکس با توجه به موقعیت خودش باید ببینه چه سنی مناسبه
مثلا من الان حوصلم خوبه
ولی ی دوستم هم سن خودمه اصلا حوصله بچهاشو نداره

ببخشید ولی قدیما اصلا واسه بچه وقت نمیزاشتن که باهاش بازی کنن کتاب بخونن اصولی تربیت کنن بفکر رفاه بشتر باشن بیشتر تمرکزشون روی خوراک وپوشاک بود اونم در حدابتدایی نه خوب همینجوری بچه واسه خودش بزرگ میشد واسه همین چند تایی میاوردن دغدغه والدین الان خیلی با گذشته متفاوته

منو چی میگی ک تازه شده ۳۰ سالم
و بخاطر تنبلی دکتر گفته باید زودتر باردار شم
هنوز منم امادگی ندارم

عصابا فرق داره
موقعیت ادما باهم فرق داره
من خواهرم ۳۹ سالش بود.بچه سومشو اورد.بااینک با دوتای اولی خیلی فاصله داشت.فک کن داماد داشت ابجیم ک سومیشو دنیا اومد
مثلا خودم تاقبل حاملگیم الانم میگفتم سه تا میخام
ولی الان میگم غلط بکنم دیگ‌بیارم.چیه ادم پر پر میشه بخدا.دخترمم ک یکم رفتارم باهاش عوض میشه سریع واکنش نشون میده
بعد دیگ برا هفته های منو و تو دیگ دیر شده ک بخاییم بگیم کاش حامله نشده بودیم و فلان.ول کن دیگ کاریه ک شده😂

دیگه به نظرم به این چیزا فکر ن‌کن به نظرم خیلی هم به موقع اوردی فقط دیگه مثل قدیم بچه زیاد نمیشه اورد حالا انشالله بعد این یک تایمی فرصت بده بعد ۵ دیگه یکی دیگه هم بیار

نظر من تک فرزندیه

ببخشید کلاس اول نرفته

سوال های مرتبط

مامان نرگس مامان نرگس ۴ سالگی
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
مامانا ما همگی ناهار خونه مادر شوهرم دعوت بودیم خواهر شوهرام با بچه هاشون و شوهراشون بودن
شاهان خیلیییی پرو و وقیح شده سر سفره ناهار صدا در آورد بهش گفتم دستشویی داری پاشو بریم گفت نه بعدش گفتم کار زشتیه بی ادبیه
پدر شوهر مادر شوهرمم بهش خندیدین گفتن بوق زدی پسرم شاهانم قهقهه زد
دوباره میوه خوردنی اینکارو تکرار کرد من دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم یدونه محکم زدم رو پاش سرشم داد زدم گفتم مگه بهت نگفتم اینکارو تکرار نکن
شوهرم برگشت گفت چرا میزنی اخه زورت به بچه رسیده 😐مادر شوهرم برگشت گفت بچه بی صاحب نیست که گفتم مادرشم صلاح دوسنتم زدم خواهر شوهرم بلافاصله گفت اهان یعنی اینکه به کسی گوه خوریش نیومده
اصلا بچتو بکش،گوشتشو تیکه تیکه کن به ما چه
ما هم میگیم چرا زدی
منم گفتم بچه باید ادب بشه هزار بار با روی خوش گفتم اینکارو انجام نده وقتی شما به روش میخندین فکر میکنه کار خوبی میکنه مشکل از بزرگشه نه از بچه
منم دست شاهان رو گفتم اومدم خونه اونام هیچی نگفتن
کثافتا، حرصیم ازشون
بچه هرکاری میکنه اینا می‌خندن ،بعدش خب بچه باید بفهمه کار درست و نادرست رو
خودم تنبهش کنم خیلی بهتره تا اینکه فردا تو جمع صدتا حرف بشنوه
والا بچه هم نیست دیگه ۵ سالشه
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
سلام مامانا ببخشید که این موقع مزاحم میشم از ناراحتی خواب ندارم پسرم چهار سال و نیم داره اما هنوز که هنوزه وابستگی شدید داره بهم با اینکه تا سه سالگی خونه همه میرفت کاری به من نداشت اما از وقتی ابجیش به دنیا اومد دنیا هم رو سرم خراب شد به خدا امونم بریده باو کنید بیشتر از قبل بهش توجه میکنیم بازی می‌کنیم واسش ارزش قائل میشیم اما داغونم کرده دوهفته بردمش مهد حتی یه لحظه منو رها نکرد همش باید اونجا می‌نشستم آخه بچه کوچیک دارم بالاخره کار خونه بچه و هزارتا کار دیگه هم هست شوهرم که اصلا خونه نیست اگرم باشه میگه خستمه گه گاهی دخترم رو میزارم پیش مامانم تا بیشتر به ایهان برسم اما باز جواب نمیده دیگه خسته شدم جدیدا خیلی هم عصبی میشه و همه رو کتک میزنه امروز بردمش بهداشت هم وزنش کم بود هم قدش. وزن تولدش 3600 بود قدش 56 یعنی جز قد بلندا بود اما الان 14 کیلو و زنش و قدش 100 همه فامیل خودم و باباش قد بلندیم هیچی غذا نمیخوره بهم ارجاع داده ببرم دکتر تغذیه چندبار هم بردمش اما میگه مامان اشتها ندارم سیرم کم خونی هم نداره یبوست هم خیلی کم داره اما آزمایش خوب بوده لطف اگه به راه حل منطقی دارید بگید درضمن دیروز روانشناس هم بردمش و چندتا راه کار داده اما واقعا خسته ام هم از جسم هم روح و روان تو این فصل هم که کلا سرما میخورن هر دوشون ببخشید زیاد بود
مامان امیر محمد مامان امیر محمد ۴ سالگی
خانوما به سوال دارم من چند ماه اقدام کردم برای بارداری اما نشد قرص کلومیفن و لتروزول. پاندول آزادسازی هم زدم سونو فولیکول هم دادم ۱۵. و ۲۰ بود. اما بازم نشد
شوهرم خیلی حساس شده میگه خدا نمی‌خواد. بزار تا به وقتش
آخه من میخواستم این ماه برم یه دکتر شهر دیگه که معروف.

شوهرم یه مدت سرش خیلی شلوغه خدارو شکر
ولی از طرفی هم خیلی خسته و عصبی میشه چون.یکماه دیگه مبلغ زیادی احتیاج داریم وقسط هم میخواد بده. خیلی سنگین شده براش

تو اینستا هم چند تا فیلم و عکس. بچه های مشکل دار رو دیده به بچه بود سرش خیلی گنده بود حالا
شوهرم دیگه می‌ترسه میگه نباید چیزی رو از خدا به زور گرفت دکتر هم بری با دارو استفاده کردن. یعنی مثل به زور گرفتن. شاید به صلا حمون نباشه چرا آنقدر اصرار می‌کنی اگه با دارو خوردن جنین مشکل دار بشه چی

به نظرتون بیخیال بشم. میترسم از شانس بدم واقعا اتفاقی بیفته خدایی نکرده دیگه شوهرم ،........ یه چیزی که تا آخر عمر با آدمه

به نظرتون برم دکتر یانه