۹ پاسخ

من از اینکه وقتمو تلف درس خوندن و سرکار رفتن کردم افسوس میخورم
هیچ چیزی به اندازه نگه داری بچهام تمیز کردن خونم اشپزی و وقت گذروندن با دوتا عشقام برای من ارزشمند نیست الان خودمو لعنت میکنم ای کاش همون ماه اول ازدواج کردم بچه میاوردم انقد نمیگفتم درس درس
الان مثل سگ پشیمونم و خودمو لعنت میکنم یکسال بچهامو گذاشتم و رفتم سرکار

اگر قرار باشه حسرت بخوری هرکاری کنی بازم حسرت میخوری

خب اون موقع ارشد داشتین و وقتتون تو
خونه میگذرونی بدتر بود که

سلام هر کس یه جور افسوس میخوره ولی باید تلاش کرد تا خودمون انقدر نابود نکنیم

ببین تحصیلات خوبه ها ولی سر کار رفتن بهتره که تو دومی رو انتخاب کردی ... من خودم ارشد دارم اونم خودم دنبالش نرفتم یعنی آزمون ندادم چون معدلم بالا بود دوستم از طرفم فرم پر کرده بود واسه دانشگاه اونام قبولم کردن.. خودم میخواستم انصراف بدم خواهرم نذاشت... خلاصه خوندیم... ولی خب راضی ام از اینکه خوندم چون هم سنم اون موقع کم بود ۲۲ سالم بود ... هم اینکه کار دیگه ای نداشتم ... یعنی وقت درس خوندن داشتم ... بعدشم الان تو خانواده همسرم همه تحصیلاتشون بالاست اینجام به دردم خورد لااقل 😅😅 در کل میگم هر چیزی به وقتش الان اصلا حوصله یک صفحه هم ندارم ...‌بین ارشد و کار کردن قطعا دومی ...

ولی من از اینکه دانشگاه نرفتم راضیم اینهمه دوستام وهمکلاسیام رفتن هزینه کردن آخرم مدرکشون انداختن گوشه کشو دنبال کیس ازدواج میگردن من فقط میگم کاش دنبال یه شغل ومهارت مثل خیاطی یا آرایشگری میرفتم که مستقل باشم درآمدخودم داشتم

ولی بنظر من نزار هیچی واست حسرت بشه برو تو مسیری که دوس داری حالا اون مسیر هر چی که میخواد باشه ولی الان کار کردن بهتر از صرفا مدرک گرفتنه منظورم کسب تجربه بهتر از مدرک داشتنه
ان شاالله بچت یکم بزرگتر شد برو سر کار حداقل بعدا حسرتشو نمیخوری
هیچ وقت دیر نیس

حسرت چی رو میخوری خواهرم ، من چهار سال دانشگاه سراسری معماری خوندم دبیرستان بهترین مدرسه بودم راهنمایی یه سالشو جهشی خوندم برا همین همه جا از همه کوچیکتر بودم ، ارشد سراسری قبول شدم نرفتم
الان دارم میگم انقدر حرص و جوش درس خوردم که چی ؟؟
بقول مامان صدف ، لذت بخش ترین قسمت عمرم این پنج سالیه که مادرم ، عشق میکنم با تک تک لحظه های مادری

دوستام ارشد خوندن و حتی دکترا ، حسرت ازدواج و بچه میخورن و چقدر تنهان

واقعا دانشگاه چی داره آخه ، تحصیلات چه ارزشی داره باید بفهمیم زندگی چیه

خب سرکارم رفتی با همون مدرکت ک یعنی میتونستی کارتو ادامه بدی
نیازی ب ارشد نبود الکی حسرتشو نخور

سوال های مرتبط

مامان 😍 eşgim مامان 😍 eşgim ۵ سالگی
سلام خانما ه موضوعی می‌خوام براتون تعریف کنم ببینید حق با کیه اگه واقعاً حق با من نیست دوباره برم و دلجویی کنم اوایل مهر یعنی حدوداً ۳ مهر اینا من و پسرم رفتیم مدرسه جدید چون پسرم نمی‌موند منم می‌نشستم پشت کلاس داخل کلاسشون یه پسری بود که خیلی خیلی شلوغ و بی‌تربیت بود عنی یه چیزی میگم و شما یه چیزی می‌شنوی بیچاره معلم از دستش به ستوه اومده بود بعد چون پسر من تازه رفته بود من به معلم می‌گفتم اینو با یکی دوست بکن که جذب کلاس بشه معلم پیش هر کسی که می‌برد پسر من بشینه اون پسره می‌رفت تو گوش اونی که پیش پسرم نشسته می‌گفت اگه با هاکان دوست بشی دیگه من با تو دوست نمی‌شم و کم کم دیگه اجازه نداد هیچکس با پسر من دوست بشه و پسر منم گریه می‌کرد که این اجازه نمیده من با کسی دوست بشم من رفتم با مهربانی بهش گفتم این کارا رو نکن بزار با هم دوست باشیم براش خوراکی بردم و گفتم ببین اینو هاکان برای تو آورده تا با هم دوست بشین پسره اونقدر بی‌تربیت بود که برگشت به من گفت من احتیاجی به خوراکی شما ندارم کلاً الکی با پسر من لج افتاده بود زم من به آرامی خوراکی رو براش باز کردم و گفتم حالا اینو بخور حالت جا بیاد بعد پسر من که می‌خواست نقاشی بکنه می‌رفت تمام مداد رنگی‌هاشو دونه دونه پرتاب می‌کرد علم از هر طرف کلاس مداد رنگی‌ها رو جمع می‌کرد و می‌آورد ادامه توکامنت
مامان آرتمیس مامان آرتمیس ۵ سالگی