۷ پاسخ

ولی کارش خوب نبوده برا بچه دار شدن هر دو طرف باید امادگیشو داشته باشن بهش بگو

فردا بگیر بخور بهش نگو

فولیکول باید ۱۹به بالا باشه.البته من بافولیکول ۱۷باردارشدم

فردا برو داروخانه قرص بگیر

منم نداشت همسایه بهش زدم گفتمش قرص داریی گفت اره گفتمش بهم دوتابده ازش گرفتم خوردم

با۸ امکانش نیست عزیزم

آره دیگه شاید شدی

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
طبق تاپیک قبلم ...
همتونو دوس دارم تک ب تک نمیتونم بگم کلی میگم همینجا مامان سلین و نورسا خیلی لطف دارین عزیزان
قبل دخترم من خیلی چالش با همسرم داشتم و چون خودمم سنم کم بود و خیلی کمبودا و ... تو مجردی داشتم ک الان میفهمم اونموقع انگار خواب بودم منظورم کمبود محبت و رفتارای ناهنجار خانوادم هست
خلاصه دخترم ک بدنیا اومد شبی ک اسم گذاری میخواستیم بکنیم ۷ روزش بود پدرم ی دعوای خیلی وحشتناک خانوادگی راه انداخت و پسر داییم رو کتک زد و کل خانواده مادری رو بهم زد ک حتی الانم رفت و آمد نداریم و کلی فحش و حرف و دادگاه و استرس و.. که چندین ماه طول کشید.طفلک مادرم این وسط کلی حرف شنید و ... که خودش ی رمان هست.😭😭😭 بچه کولیکی رفلاکسی و بدتر از همه الرژیک ک خواب نداشت همش گریه همش دعوا و حرف تو خانواده تا چندین ماه خوراک من بدبخت بود ک تا حالا اینجا نگفتم رژیم داشتم برا الرژی گرسنه بودم و عصبی شیر میدادم همش این دکتر اون دکتر پول هم نداشتیم یا خیلی کم داشتیم خلاصه تا ۶ماه ک ۳۰روزش مادرم کمکم کرد بقیش افتاد دوش خودم فکر کن از صب ی روز تا صبح روز بعد دختر من نخوابید ۲۴ساعت گریه و زاری 😭😭😭😭ی روز رفتم بانک دخترم دقیق ۵ماه و ۱۳ روزش بود انقدر بالا اورد همونجا قسم خوردم ک رژیم بشکنم شیر خشک بدم رفتم شیر گرفتم سه روز رفتم خونه مادر با درد سینه و گریه های بچه از شیر گرفتم بچم رو😭😭رابطم با همسرم خوب نبود قبل بارداری سرد بود ولی باز بهتر بود بعدش ک دیگه کلا رابطه ی جنسیمون شد ماهی یکبار 😔کمکم نمیکرد حتی حموم و دستشویی نمیتونستم برم همش سر دخترم داد میزدم و اذیتش میکردم اصلا ی وضع داغونی .ادامه در تاپیک