۱۷ پاسخ

منی ک یکسال و شش ماهه تا بچم نخوابه چایی نمی‌خورم🥲🥲🥲🥲

ببین درجا تخم مرغ رو دستش بزن بعد دستمال کاغذی بزار دوباره یدونه دیگه بزار بلافاصله ولی خوب باید مراقب بود من پسرم انقدر شره یه روز باسر تو ظرف اش رفت خدارحم کرد ک سرد بود ایشالله ک زودتر خوب شه عزیزم ولی تو خونه حتما پماد سوختگی بزار باشه من یه دونه گذاشتم ک مبادا خدا اون روز رو نیاره بچم چیزیش شه بلافاصله بزنم

بمیرم براش 😢😢

فقط پماد ابو خلساء هانی درم بگیر اصلا ۳ روزه جمعش می‌کنه

دخترمنم شب تولدش دستش سوخت پماد زدیم خوب شد

عزیزم پسرمنم دستش باچراغ سوختو خیلی سوخت،من نبردم دکتر،ی پمادی از عطاری گرفتم میزدم خیلی خوب بود،باسرم شستشوام همینجوری میریختم روش و خشک میکردموبعد پمادو میزدم.میخای عکسشو برات بفرستم.بیمارستان خیلی اذییت میکنن بچه رو

پانسمان زیاد نکن بزار هوا بخوره زودتر خوب میشه

آخه عزیزم
دختر منم پاش سوخت 🥺با فلاکس چای🤦🤦🤦🤦

دخواست دادم قبول کن

🥺😱🥺🥺🥺🥺😭😭😭

واییییییی بیچاره طفلکی 😥😥😥😥😥از بالا کابینت ریخته روش؟

آخ الهی 🥲
انشالله زودتر خوب شه

ان شالله زود خوب بشه عزیزم پسرمن خیلی بد سوخت یه مدت دوسه روز یبار میبردم پانسمان عوض کردن تاخوب شد اخرم کرم داد جاش خداروشکر خیلیییی کم دیده میشه که واضح نیست

وای خداااااااااااا
عزیزم متنفرم از سوختگی 🥺🥺🥺🥺

پسر منم نابستون سوخت ولی هرروز نمیبردم

ااالهی عزیزم آن شالله زودتر خوب شه

🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥺🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا بیایین یه مشورت، خواهرم بچش ۳سالشه ،با بچه من همیشه همبازیایه خوبی ان ،معمولا هر روزی که خونه مامانم میریم زنگ میزنیم به هم که باهم تو یه روز اونجا باشیم ، هفته پیش خونه مامانم مدام من مواظب بچه ها بودم اون نشسته بود سر گوشی ،من بچه هارو سر گرم میکردم ،شوهرش که اومد من رفتم تو اتاق لباس پوشیده بپوشم از دور دیدم بچم دستش به در بوده و بچه اجیم دوبار درو کوبید رو دست بچم جوری که بچم هلاک شد از گریه ،شوهراجیم دوید طرفش و دستشو گرفت تو دستش و به اجیم میگفت کاش طوری نشده باشه من سریع خودمو رسوندم اجیم گفت بچه ات خودش درو بست رو دست خودش ،درصورتی که من دیدم بچه اون زد برام مهم نبود که کی زد همین که بچه ام اروم شد و سالم بود و دستش فقط قرمز شده بود و رفت دنبال بازی برام کافی بود حرفی نزدم فقط به مامانم گفتم من رفتم لباس بپوشم اینجور شد مامانم به اجیم گفت میخاستی مراقب باشی اجیم جلو شوهرش به مامانم گفت بچه اون کوچیکه اون باید مراقب باشه ، خیلی ناراحت شدم دیگه اومدم خونمون ،و این هفته هم که همه جمع شدن خونه مامانم،مامانم گفت بیا گفتم همش باید نگاهم به بچه ها باشه خونه بمونم بهتره ،با خواهرم قبلا زیاد تلفنی حرف میزدیم از اون شب یه هفته گذشت نه من زنگ زدم نه اون زنگ زد حتی بگه دست بچت ات خوب بود طوری نشده بود که ، الان میخاستم ببینم ناراحتیم بیجا بوده؟باید زنگ میزدم من؟؟