۲ پاسخ

نه از چندنفر شنیدم الکیه. مخصوصا اینکه ام البنین به هرنفر یک اتاق و یک ماما میده که تا زایمان باهاته.

شما ماماهمراه نگرفته بودی؟؟ من میخوام برم هفده شهریور زایمان اولمم هس ماماگرفتم ک کمکم کنه راحتتر زایمان کنم

سوال های مرتبط

مامان مهرسا مامان مهرسا ۴ ماهگی
خاطرات زایمان_سزارین
پارت اول🥰
سلام بچه ها منم طبق رسم همیشگی گهواره میخوام خاطره ی زایمان سزارینمو براتون بگم ....
از اونجایی که رحمم دوشاخه بود و زایمان طبیعی برام خیلی سخت بود زایمان اولم با کلی رشوه و زیر میزی سزارین شد و این هم باز چون سزارین قبلی بودم باید سزارین میشدم و تو بیمارستان دولتی باید سزارین میشدم ولی از اونجایی ک من خیلی بد شانسم پیش همه ی دکترای بیمارستان دولتی رفتم ویزیت شرم و هیچ کدوم قبول نکردن منو سزارین کنن چنتاشون میگفت من عمل رحم دوشاخه برام خیلی سخته یعنی تابحال عمل نکردم تجربه نداریم یکیش میگفت بیمار کم خونه بیمارستان دولتی امکان انتقال خون رو نداره و هززززاااااررررر تا بهونه ی دیگه ......
تا بالاخره ب دکتر خودم رسیدم دکترمم گفت کلا سزارین نمیکنم دیگه اشکم درومده بود پیش منشیش گریه کردم گفتم الان چیکار کنم گفت ببین ی مقداری پول برام بزن تا راضیش کنم دیگه ما پولو زدیم و پیام داد ک دکترو راضی کردم بیا نامه‌ ی سزارینتو بگیر ...
رفتم و گفت ۱۳م برو بیمارستان نیمه دولتی رفتم و گفت شب بیا و بستری شو‌....

تا قسمت بعد .....
مامان آتریسا💗آتیلا💙 مامان آتریسا💗آتیلا💙 ۲ ماهگی
خاطره یا تجربه من از زایمانم...
من زایمان اولم هم طبیعی بود و یک‌خاطره نسبتا خوب داشتم از زایمانم و استرسی نداشتم و.... ولی سر این زایمانم به ابن نتیجه رسیدم که هر زایمان با یکی دیگه فرق داره و قرار نیس همه چی یکی باشه و....
زایمان اولم ۴۱ هفته با امپول فشار وبا اپیدورال بود ولی لحظه. زایمان دردو حس میکردم و... و با ابنکه ۱۲ ساعت طول کشید ولی خیلی خوب بود درکل زایمانم و‌راضی بودم...و این زایمانم هم ۴۰ هفته بودم که ۳۰ بهمن قراررشد بستری بشم و با آمپول فشار زایمان کنم و...
سر این بارداری دومم من خیلی فعالیت و کار و ورزش و... که کلا از انومالی سر پسرم فیکس لگن بود و پایین بود با خودم میگفتم حتما زایمان خیلی زاحتی دارم و... ولی متاسفانه اصلا بچم همکاری نمیکرد و نمیدونم چرا هرچی قرص زیر زبونی و مدلای مختلف امپول به من میزدن اصلا درد شدید و واقعی نمیگرفت منو‌که دهانه رحم باز بشه و...
من ۳۰ بهمن‌ساعت ۱۱ بستری شدم ولی تا ساعت ۷ صب ۱ اسفند با کلی معاینه و پاره کرده کیسه آب ودارو دهانه‌رحمم سه سانت باز شده بود...
من این دفعه سر این زایمانم رفتم بیمارستان دولتی که همسرم کارمند اونجا بود و از قراری که توی بیمارستان دولتی زایمان طبیعی با ماما هست و.. ما رفتیم با یکی از دکترای خوب بیمارستان صحبت کردیم و قرار شد یک زیر میزی بدیم که ایشون سر زایمانم بیان و.... خلاصه ۷صب یک اسفند که من دیدم شیفت دکتر دارع تموم میشه میخوان‌برن و من هنوز زایمان نکرذم و از طرفی خیلی کلافه شده بودم از روز قبل ۱۰ نفر باهم بستزی شدیم که اونا همشون تا اخرشب زایمان کردن و رفتن من بودم که مونده بودم و.. از طرفی گاهی هی توی اتقباظای کمی که میگرفت منو ضربان قلب پسرم افت میکرد یکم و...