وای نمیدونم‌چیکار کنم
شما چجورید ناهار شام‌میپزید الان یه نیم ساعت دیگه گشنش میشه ناهار نداریم نمیذاره هیچ کاری کنم فقط میچسبه به من گریه یا رو پله ها و اوپنه

من دست چپمه بادست راستم روتخته گوشتی همه چیزاخوردمیکنم وغذادرست میکنم،شبام که بخوابه موادخورشتماآماده میکنم صبح آب میریزم توش که بپزه،خوب خستگی داره ولی آدم مجبوره،شله قیمریزه بپزبراش گوش چرخکرده راگردکن یکمم پودربادام وگردوبزن بهش بذارداخل سس وآب برنج بپزه بده بخوره

وای منم همین وضعیت دارم
خونه زندگیم نابود
همه جا کثیف و بهم ریخته س
واااقعا دیگه نمیتونم همه جا رو تمیز کنم

شبکه پویا رو باز میکنم اسباب بازی میریزم جلوش وقتی مشغوله درست میکنم

من نمیدونم ناهار چی بدم بهش
بیست تا دونه پسته پدر کردم خیلی خوشش اومد خورد عاشقشه
صبح اتمیل سیب و موز دادم
الان میخوام کدو حلوایی بپزم واسه عصر

شبا ک باباش میاد باهاش بازی میکنه من خورشت میزارم
صبم برنجمو میزارم

من پسرمو خیلی اذیت کنه میزارم روروئک میبرم با خودم آشپز خونه تا من کارامو میکنم هم اون برا خودش می‌چرخه هم فضولی تو کابینت می‌کنه خیلی هم نق بزنه مجبورم بغل میکنم کارمم انجام میدم چون باید ناهار خودش رو تا ۱۲ آماده کنم

میذارم تو روروئک یه ربع بیس دقیقه سرگرم میشه منم فوری غذا درست میکنم یا میارمش تو اشپزخونه هر چی وسیله اشپزخونه هس میذارم جلوش تا من غذامو درست کنم😁

پسر منم میچسبه بهم ولی مجبوری ناهار و شام میذارم هی چیز میز میریزم جلوش ک چیزی نگه
شوهرم شکموعه باید غذاش سر ساعت حاضر باشه