۶ پاسخ

منم ساعت ۱۲ بچه میخوابونم خواهرشوهر میگه عمه الان مگه وقت خواب هستش

فک‌ کردم فقط منم این‌مشکلو‌دارم😂 دختر چشماشو‌خیلی می ماله خوابش اومدنی بعد مادرشوهرم میگه ینی واقعا خوابش میاد حالا بشینید شاید خوابش نمیاد😅🤦‍♀️

وای من دهنم سرویس شده با خواب دخترم بعد پدر شوهرم با یه قیافه من همه چی می‌دونی نگام می‌کنه میگه باید خوابش تنظیم کنی ! چشم عالیجناب اصلا به ذهنم نرسیده بود 😐تا حالا اصلا انجام نداده بودم منتظر بودم تو بگی

خیلی چرت میگن 🥲

منم رفتم تالار،مادرشوهرم گیرداد به بچه شیرینی بده گفتم ضررداره،گفتم یکم بده دادم به دخترم،دخترم خوابش گرفت گریه کرد گذاشتم روشونم بخوابه،خواهرشوهرم‌گفت نخوابون غذا بخوره،گفتم شیرینی خورده خوابشم‌میاد بی قراره،گفت شیرینیم شد غذا،بعدپوزخند زد برگشت طرف بقیه خندید،میخواستم جرش بدم،آخه به تو چه

کلا همه همین مشکلات رو داریم خیلی موجودات عجیبی ان خانواده شوهر😂

سوال های مرتبط

مامان ساحل🍭 مامان ساحل🍭 ۱۱ ماهگی
مادرشوهرم خانواده خودشو دعوت کرده افطار.موقعه افطار بچم گریه میکرد همه سرشونو کردن پایین و غذا خوردن،بعد افطار که شد خاله های شوهرم موقعه جمع کردن ظرف و شستنش امدن که بچه رو بده ما،هی گفتم نه دارمش.یه خاله اش کنه شد و گفت بده و به زور داشت میگرفت،گفتم خاله بچم گریه میاد میگم نه یعنی نه.هی به دخترم میگفت بیا بچمم گریه،اخرش عصبی شدم گفتم نمیبینی بچه میبنتت گریه میکنه،ولکن دیگه.خواهرشوهرمم امد بدش من گفتم گریه میکنه،میگه نمیکنه به زور داشت میگرفت،گفتم ولکن بچه رو برو به کارات برس،بچمو خودم دارم،به خانوم برخورد.
حالا صبح من امدم پایین غذا بار گذاشتم و‌سالاد درست کردم،خواهرشوهرم یه کوکو درست کرد و چایی زد.اونوقت همشون بعد غذا خوردن از همه تشکر کردن جز من،خیلی بهم برخورد
هر دفعه میان اینجا من باید پاشم ظرف بشورم و کارا رو برسم،حالا امشب مجبور شدن ظرف بشورن حرصی شدن.شوهرمم سرکاره،زنگ زد خوبی بچه خوبه،گفتم لجدداره میگه پیشم باش،گفت بهتر،بشین پیش بچه تکون نخور خودشون کارا رو برسن الکی خودتو خسته نکن🫠