مادرشوهرم خانواده خودشو دعوت کرده افطار.موقعه افطار بچم گریه میکرد همه سرشونو کردن پایین و غذا خوردن،بعد افطار که شد خاله های شوهرم موقعه جمع کردن ظرف و شستنش امدن که بچه رو بده ما،هی گفتم نه دارمش.یه خاله اش کنه شد و گفت بده و به زور داشت میگرفت،گفتم خاله بچم گریه میاد میگم نه یعنی نه.هی به دخترم میگفت بیا بچمم گریه،اخرش عصبی شدم گفتم نمیبینی بچه میبنتت گریه میکنه،ولکن دیگه.خواهرشوهرمم امد بدش من گفتم گریه میکنه،میگه نمیکنه به زور داشت میگرفت،گفتم ولکن بچه رو برو به کارات برس،بچمو خودم دارم،به خانوم برخورد.
حالا صبح من امدم پایین غذا بار گذاشتم و‌سالاد درست کردم،خواهرشوهرم یه کوکو درست کرد و چایی زد.اونوقت همشون بعد غذا خوردن از همه تشکر کردن جز من،خیلی بهم برخورد
هر دفعه میان اینجا من باید پاشم ظرف بشورم و کارا رو برسم،حالا امشب مجبور شدن ظرف بشورن حرصی شدن.شوهرمم سرکاره،زنگ زد خوبی بچه خوبه،گفتم لجدداره میگه پیشم باش،گفت بهتر،بشین پیش بچه تکون نخور خودشون کارا رو برسن الکی خودتو خسته نکن🫠

۹ پاسخ

من خونه مامانمم همینه سرشام که نمیفهمم چی میخورم همش مواظب بچمم قبلشم یا غذا بده سا جاشو عوض کن باز کمکمم میکنم بعداز شام سر بچه دعوا میشه من میمونم و یه کوه ظرف کثیف🫤🫤🫤

خوب کردی زیادی کارکنی پرو میشن هوا برشون میداره بچتم بغل کسی نمیره اجبارش نکن ونزار کسی اجبارش کنه

عجبا چه ادمایی هستن اونوقت من جایی برم مهمونی به بهونه کمک برم کاری انجام بدم بهم میگن نمیخاد تو برو بچتو نگه دار میفهمن چون بچه کوچیک دارم توقع هیچ کاری ندارن ازم
بنظرم خوب جوابشونو دادی بزار ناراحت شه وقتی میبینه بچت گریه میکنه و هی میخاد بزور ازت بگیره بعدشم که چن بار بهش گفتی که گریه میکنه نمیفهمه ادم عصبانی میشه خب حق داری
افرین به شوهرت همینکه شوهرت هواتو داره خیلی خوبه اصلا بقیه رو مهم نکن

فقط دم شوهرت گرم افرین بهش
اگه بعد پرش نکنن🤐

دمت گرم

وقتی شوهرت اینجوری میگه شما چرا بلیط براشون خرج میکنی؟ نکن شوهرتم ک میگه نکن

عزیزم منم همین کار رو دیشب کردم بعد شام بچه عزیز میشه منم ندادم گفتم میخوام شیرش بدم خلاصه از ظرف شستن در رفتیم

عجب کردی

حقیقتا حق باتوعه ولی خب بد گفتی🤦🏻‍♀️

سوال های مرتبط

مامان نینیمون مامان نینیمون ۹ ماهگی
از حاملگی تا الان خونه خانوادم بودم دیگه خسته شدم توو ی وج جا چند نفرادم هرکی ی چیز میگه دیوونم کردن دیگه نمیکشم همش دارم گریه میکنم همش منت میزارن توو سرم که اومدم اونجا موندم هی با تیکه حرف میزنن باهام الان نشستم فقط دارم گریه میکپم ...بچه من از ۲یا۳ماهگی داشت غلط میزد میخواست یادبگیره نذاشتن من باهاش کارکنم تا اومدم گذاشتمش زمین گفتن نکن بچه اذیت میشه ،هرکاری میکنم دخالت میکنن،الان بچم ۵روزه اسهاله ،امروز از خواب بیدار شد چون تازه شیر خورده بود نمیتونستم بهش غذا بدم اشتها نداشت منم بچه رو گذاشته بودم بشینه تا یکم گشنه بشه براش سروم خوراکی که دکتر دادو درست کنم همشو بتونه بخوره ،بعد بچم ی هو خودش ۴دستوپاشد بعد مامانم دید اومد گفت برو چرا اینجوریش میکنس پاشو بهش غذا بده الان موقع ۴دستوپاس ...بعد من گفتم خودش کرده من نکردم ...بچمم شنسد گریه کرد دیگه انجام نداد، بعد دادم سروم خوراکی رو درست کردم بچم اشتها نداشت فقطیذرشو خورد باقیشو ریختم دور...
بعده نیم ساعت اومدم مولتی ویتامین بهش دادم مزه مولتی خیلی بده اومدم ی قاشق آب بدم بچم بخوره طعم دهنش خوب بشه داشت سرفعچه میکرد ی هوا خواهر بزرگم که طلاق گرفته اومده خونمون درو باز کرد گفت چیکارمیکنی بچرو بزور بهش اب نده !! یعنی همه شدن دایه عزیزتراز مادر ...
دیوونم کردن توروخدا برام دعا کنید این خونه برم به همه چیم دخالت میکنن هروز به خودم شوهرم تیکه میندازن میگن بچتون انداختین سره ما !!!درصورتی که من از صبح خودم نگهمیدارم بعد شب ساعت۹اینای شب شوهرم میاد دنبالم میرم پیشش یکم پیش هم باشیم توو خونه که خانوادم اجازه نمیدن راحت باشیم ،،مجبوریم بمونیم تووخیابون سرما و گرما ...😪😓😓😓😭😭😭😞😞
مامان ....... مامان ....... ۱۱ ماهگی
مامانا پیرو تاپیک قبلی با یه مشاور کودک حرف زدم همه مسائل پسرمو گفتم جای خابشو یا اینکه من تو اشپزخونم گریه نمیکنه یا مثلا یه دقیقه تو اتاقی باشم گریه نمیکنه .....گفت کاملا طبیعیه و کار بسیار خوبی کردی تو این سن جای خاب بچتو جدا کردی گفتم یه ماهی پیشش خابیدم بعد جدا کردم گفت اگه گریه کنه میشنوی گفتم اره فاصلم کلا چهار پنج متره باهاش تایم بیداری شیرشو میدونم خودم میرم بهش شیر میدم مطمعن میشم عمیق خابیده میرم میخابم بعد سر میزنم یه بار قبل تایم شیرش بعد تو دیدمه گفت مثلا بچت گریه کنی بری پیشش اروم میشه گفتم اره گفت چهره ای بچت واکنش داره مثلا تو چشات نگاه میکنه یا نازش بدی میخنده گفتم اره بعدش گفت دستتو دراز کنی سمتت میاد کفتم اره گفتم فقط بچه ای نیست تو خونه اگه یه دقیقه منو نبینه گریه کنه مثلا گفت ایرادی نداره اصلا یه بچه اروم تره یکی شیطونترو شلوغتر وقتی اشپزخونه ای نشون میدی خودتو به بچه گفتم اره هر چند ثانیه یه دقیقه خودمو نشون میدم اونطوری نیست رهاش کنم بره یا اتاقم اگه برم در حد یه دقیقه یه لباس برداشتن گذاشتن این چنینیه خلاصه گفت اصلا مشکلی نیست بچه کاملا نرماله بچه شما بچه قرقرو نیست و ارومه دلیل نمیشه بگی چون چند ثانیه دور از چشمشی گریه کنه یا دنبال شما راه بیفته گریه کنه