۱۹ پاسخ

می‌دونم ناراحت شدی اما شما هم خیلی بد گفتی ب بچه
می‌کشمت چیه خدایی، الان اون طفلک تو ذهنش بمونه و بترسه چی ...
محترمانه میگفتی بهش
بعدم بچه هستن دیگه در حقیقت شما باید حواست ب بچه خودت باشه ، بچه دیگران رو ک نمیشه کاری کرد

کار خوبی کردی
حالم بهم میخوره از کسایی که بچه های بی ادبشون رو‌ جمع نمیکنن.
همینا اکه یه بلایی سر بچه بیاد، به روی مبارکشون نمیارن. تهشم میگن تو که دیدی اینجوریه میخواستی مراقب بچت باشی

اونقدر خونسردی خانواده همسرت هم درست نی باید تذکر بدن
شما هم نگران بچت بودی حق داشتی ناراحت بشی

نباید میگفتی میکشمتا
حالا مادر اون بیشعوره.
ولی باید میگفتی زنذایی نکن دردش میاد کوچولوعه
اگه باز تکرار میکرد بچتو برمیذاشتی بغل میکردی اذیت کرد خونه . تمام

کار خوبی کردی بعضی از بچ ها انقد پر رو هستن ک میگی بهشون میکشمت میگن بیا بکش میتونی و فلان مادر شوهرت چ آدم خون سردی

منم بودم تیکه تیکه اش میکردم ولی من اصلا نمیزارم کسی نزدیک بچه ام بشه مخصوصا بچه های کوچیک

حق با شماست
ولی بنظرم نباید میگفتی میکشمت
مثلا با لحن ن تند و ن خیلی خیلی مهربون بهش میگفتی کارت اشتباه و فلا

کار بدی نکردی از بچت دفاع کردی اون کوچیکه نمیتونه از خودش دفاع کنه باید خواهرشوهرت به بچش میگفت این کوچیکه باهاش بازی میکنی مواظبش باش نه که هیچی نگه به بچش

نباید میومدی

حالا برای تو بچه خواهر شوهر هست من دخترم با پسر خواهرم فقط یه ماه فاصله دارن پسر اون هی دخترم رو میزد یه بار گفتم مراقب پسرت باش نذار دختر منو بزنه برگشت گفت پسر من میزنه دختر تو میخوره پس تو مراقب دخترت باش منم از اون موقع دخترم رو بعلم نگه می‌داشتم یعنی مجبور بودم بهتر بود که از بکی کتک بخوره
درکل منظورم اینه در نیفتین بچه هستن خیلی پیش میاد حالا پسر تو خیلی کوچولو هست باید تو مراقبش باشی و بعل خودت نگهدار

میگشمت یکم یکمه بزرگیه کاش محترمانه اخطار میدادی یا بچتو میدادی شوهرت یکم سیاست داشته باشی پیش خانواده شوهر بد نیست هرچی باشن غریبن

باید میگفتی کارت بده دعوا نکن

بعدم بچه رو نزن من عصبی میشم

نباید میرفتی
چیز خاصی نبوده عزیزم
درسته کار خواهرشوتو بچه اش اشتباه بوده
ولی اینا چیزای پیش و‌پا افتاده اس
یه عمری می خواید رفت و آمد کنید شما

من بودم اینکار شما رو نمیکردم
تذکر میدادم اما ن اینشکلی و اصلا برنمیگشتم خونم
بچن دیگه باید بتونه از خودش دفاع کنه
شماهم باید حواستون باشه صدمه نبینن

خب اونم بچه هستش نمیدونه میتونستی با ارامش بگی دیدی نمیشه میومدی خونه خونت
میکشمت ب بچه 4 ساله بگی حرف خوبی نیس

چقد الکی حساس میشید یه بچه مگه چی حالیشه عقل خودتو با اون مقایسه نکن اون نمیدونهدکار بدیه میتونستی درست بهش بگی ، دیگ انقد قهر و داد وفریاد نداره

دختر من با دختر عموش هی همدیگه رو میزنن زمین یا میخندن یا گریه میکنن یه جا زندگی میکنیم اتاقامون دیوار به دیواره
اگه ببینم وضع داره وخیم میشه قلقلکشون میدم همه هم راضی کسیم ناراحت نمیشه
لزومی به قهر نیس واقعا 😂

به نظرم جمله اشتباهي گفتي ، اتفاقي هم نيوفتاده پاشدي اومدي خونه.از اين اتفاقا قراره زياد بيوفته بايد برخورد صحيح و با آرامشو تمرين كني

من بودم جنگ جهانی رخ میداد😂
والا من کم تحملمو عصبی
باز خوبه آروم بودی

سوال های مرتبط

مامان سبحان مامان سبحان ۱۱ ماهگی
دیشب خدا بهم رحم کرد🥲 دیروز بچم رو بردم بیرون اومدیم خونه بچم آروم بود یهو بچم خوابید تو خواب همش گریه میکرد همش با خودم میگفتم برم اسفند دود کنم برای بچم چیزیش نشه وقتی از خواب بیدارش شد همش گریه می‌کرد گریه بند نمیشد خواهر شوهرم اومد سرگرمش کرد آروم شد خواهر شوهر هم بهم گفت براش اسفند دود کن گفتم بهش غذا میدم بعد به بچم غذا دادم سپردمش دست باباش رفتم براش زغال بزارم تا اومد انگار یه چیزی خورده بود تو گلوش گیر کرده بود چ‌وضعی بود😑شوهرم که فکر میکرد نون خورده تو گلوش گیر کرده بهم میگفت بهش آب بده تا بره پایین 🤦🏻‍♀️ولی من اینکارو نکردم پشتش زدم تا یه یکم بالا اومدیکم خون هم اومد بردم بیرون زدم پیشتش تمام غذایی که خورد بود رو بالا آورد با کمی خون دیدم یه تکه پوست تخمه هم بیرون اومد😑😑گلوش رو بریده بود تا اومد بیرون 🥲🤦🏻‍♀️ از یه طرف هم مادرشوهر تا دید اومد شروع کرد به فوش دادن من عصبی بود 😅😐همش اسم‌مردن میورد 😑😒 بچت میمورد بچت فلان میشد
مامان سبحان مامان سبحان ۱۱ ماهگی
خیلی ناراحتم و عصبی..امروز معده درد بدی گرفتم ..از یه طرف زنبور هم نیشم زده بود روی پام..پام بدجور درد میکرد بچم هم همش درحال گریه اعصاب نداشتم با این وضع هم آشپزی هم میکردم 🤦🏻‍♀️😑بعد یهو مادرشوهر اومد تو خونمون دید پسرم گریه می‌کنه گفت من مریضم نمیتونم نگهت دارم پسر من حساسیت داره به سینه ش زده خس خس می‌کنه و سرفه دیدم به مادر شوهرم گفتم اگه میشه با دستمال روی دهنت بزار بچم سرما بخوره دیگه بدتر میشه سینه ش 🤦🏻‍♀️😅 با همین یه کلمه حرف من بدش اومد خیلی حرف بهم زد تنها چیزی که زیاد روی مخمه بهم میگه 🤦🏻‍♀️.. بچت مریضی بدتر میگیره 😑 خیلی ناراحتم از حرفش چطور می‌تونه این حرف رو بزنه اینطوری دعا برای بچم می‌کنه که مریضی بد بگیره🥺
منو باش میخواستم مادرشوهرم رو ببرم همراهم داخل زیارت برای بچم دعا کنه که خوب بشه ...
بخاطر این حرفش خیلی گریه کردم... نمیدونم من زیاد حساس شدم یا واقعا حرف بدی زد
سر حساسیت بچم از یک ماهگی تا الان که یازده ماهشه من گرفتارم وقتی میبینم بچم اینجوریه اگه بخواد سرما بخورع یک ماه جون میده بچم تا خوب بشه ولی خانواده شوهر اصلا درک نمیکنن هیچ درکی‌ ندارن شوهرم هم همینجوریه بی خیال