دیشب سر سفره پسرم بازی میکرد دیگه شام خورده بودیم مادر شوهرم خواهر شوهرمم بود پسرم یدفیی دستم گرفت بوسید خواهر شوهرم قربون صدقش رف که دست مامانتو بوسید مادرشوهرم واای از حسودی داشت میترکید دیگه چیزی نتونس بگه میگه اون روز صورت باباشو هم بوسید🤣

دقیقا مثل مادرشوهر ک حسوده تا میبینه شوهرم به بچه توجه میکنه بوسش میکنه شروع میکنه به آه و ناله کردن ک مریضم هیچکس بهم توجه نمیکنه😂😂پسرم چشش باد کرده بود دوبار بردیم دکتر بار دوم گفت هیچیش نیس الکی می‌برید گفتم میدونم چیزی نیس مگه قرار چیزی باشه میبرم ک دارو بده زود خوب بشه همین بعد گفت آره هیچکس منو حساب نمیکنه من خیلی وقته مریضم😂😂دیگه این حسادت شاخ و دم نداره ک

ای وای عین مادرشوهر من ک همش میگه دخترمون خیلی بابایی هس مامانشو زیاد نمیدونه پ. تی

وااا عزیز جان ازکجا فهمیدی ک حسودی کرده🤭

مثل مادر شوهرمن همه میگن چقد پسرت شبیه خودته میگه نه شبیه باباشه از بس حسوده زنیکه

شاید منظوری نداشته ما خانوما حساس شدیم هرچی مادرشوهر بگه میگیم یا حسودی بود یا دخالت

حسود خانم😂😂😂

قوم شوهر منم اینطور خواهر

عین مادرشوهر منه عفریته ها

😐🥴😂