۷ پاسخ

منم میخوام رازشون رو بدونم همیشه با خودم میگم چرا من اینجوری شلخته ام بی حوصله ام ،یا بخاطر اینه که شیر خشکی ان بچه هاشون همش به سینه های مادر نمیچسپن 😩😂یا کمکی دارن بالاخره مادری خواهری یا همسر پایه ای ،من که غریبم کسی دورم نیست شوهرم بنده خدا خستع و کوفته تنها کمک اش اینه که شب میخوابونه بچه شو 😩

دقیقا منم میخام اینو بدونم چطور با وجود بچه به خودشون میرسن و مهمونی میرن یا مهمونی میدن بخدا من دستشویی هم با بچه میرم غذا خوردنشم نگو که من یه بشقاب و یه قاشق دنبال بچه دور تا دور خونه رو میگردیم تا اقا یه قاشق غذا بخوره

وای دقیقا منم و دخترم عین شماییم یه جا ک میرم مهمونی ابرو برام نمیذاره ازبس کنجکاوه ب همه چی دست میزنه میره تو کل خونشون میچرخه😫😫😫بازار ک اسمشو نیار نمیبرمش میذارم خونه بابام میرم زود خرید میکتم و برمیگردم اکثرا هم انلاین خرید میکنم

من پسرم با اینکه خیلی بازیگوشه تو کابینت تو کشوها وسایلارو همه جا می‌ریزه و میچسبه اما در شگفتم به همه کارام میرسم
مهمونی میرم دور همگی میگیرم با دوستامون .کافه میریم خرید میریم
به کارای آرایشگاهی میرسم
حتی باور می‌کنی هیچ کس کمکم نمیکنه فقط همسرم
مادرم شیرازه
مادر شوهرم ترکیه
اقوامام که هیچ کدوم

ایول زدی تو هدف

عزیزم من دوتا بچه دارم سربچه اولم مثه شما بودم اما ازیکسالگیش مسافرت واینا میرفتم البته قبلشم تک وتوک مهمونی میومد ومیرفتیم اما باورکن بچه داری توخونه سخته بیرون راحت تری.ولی سربچه دومم به خودم سخت نگرفتم همیشع هم اول غذامو درست میکنم بعد کارای خونه هم تا جایی که بچه. بزاره انجام میدم نشد هم نشد آدم مگه جونش چیه

من خودمو زدم به بی خیالی خواهر😂😂😂

سوال های مرتبط