۷ پاسخ

خیلی راحت باهاش حرف زدم گفتم چیه
واینکه زنگ زدیم اومدن خونه تواتاق خودش میون اسباب بازیاش سرش گرم شد خون گرفتن ورفتن

به سختی...خیلی گریه کرد اما بعدش ابمیوه گرفتم براش ساکت شد

ارسام زیاد اذیت نکرد طفلک فقط یه کوجولو گریه کرد موقع سوزن

به سختی مادر بمیرم برات😭😭😭

من خودم نشستم روصندلی دخترموگذاشتم روپام دستشومحکم گرفتم که تکون نخوره پاهاشم بین پام بود تاازش خون گرفت
قبل ما ی خانواده بلوچ بودن ۳تابچشوآورده بودچکاب بچه هاش هرکدوم راحت مینشستن ازشون خون میگرفت زنه گفت آفرین بیخودنیس مامرزامون دادیم دست شما شماشیرزنین بعدنوبت دخترمن شدشروع کردگریه ودادوبیدادگفت مشخصه ازاون شلافه هاکرمونی هستی😂😂

تو بیمارستان گرفتن منو بیرون کردن گفتن مادروببینه بیشتر گریه میکنه زیادم گریه نکرد زودم آروم شد

من از چن روز قبلش باهاش صحبت کردم ک میخایم بریم و امپول بزنن ازت خون بگیرن ممکنه دردت بیاد اشکالی نداره ک گریه کنی من کنارتم زود تموم میشه اگ دردت گرف میتونی دست منو محکم بگیری اونجا هم خودم کنارش بودم

سوال های مرتبط