می‌خوام خودمو بکشم من دیگه از افسردگی خسته شدم از بی حالی از استرس زیاد از اینکه درک نمیشم از اینکه دیگران اذیتم میکنن با حرفاشون از اینکه مامانم و آجیم به جای مادر و خواهر بودن دائما باهام تو بحث هستن از اینکه نمیتونم پسرم رو درست بزرگ کنم و هر روز دعواش میکنم و ........می‌خوام خودم رو بکشم دیگه خسته شدم 😭😭😭

از چی ناراحتی برو یه سر بیمارستان ببین حال اون مادری رو که داره جون دادن بچه شو میبینه برو دم دادگاه ببین مادری رو که داره برای دیدن بچه ش از این اتاق به اون اتاق دنبال یه امضا میره نمیگم خوشی زده زیر دلت ولی تو نشستی یه گوشه میگی چرا مامانم کمکم نمیکنه چرا آبجیم درکم نمیکنه چرا همسرم فلانه عزیزم از خودت سوال کن من خودم تا حالا برای حال خوب خودم تلاشی کردم ؟ آیا وقتی حالت بده یه حرکتی میزنی که بهتر بشی ؟
وقتی خودت دست از تلاش کشیدی و منتطر بقیه ای که کمکت کنن پس بدون کلات پس معرکه س چون الان همه الویت خودشونن همینشم درسته الویت خودت باش اولین کاری که میتونی برای خودت انجام بدی تا فهمیدی داری دپ میشی بزن بیرون از خونه
خونه موندن زیاد آدمو دیوونه میکنه
هر چقدر که بچه تم بزرگتر بشه سختی هاش کمتر میشه

عزیزم سردیجات نخور
نمازت رو بخون حتما
و هرروز قرآن بخون
نکات مثبت رو ببین فقط نکات منفی رو چرا میبینی
آنقدر آدما هستن که شرایط زندگیشون سخت تر از شماس عزیزم
الحمدالله همین که خانواده داری
همین که بچت سالمه اینا نعمت کمی نیس همین که بچه داری خودش نعمت بزرگیه
عزیزم به قول یه مشاور میگفت مغز نمیتونه توی یه لحظه به دو چیز فکر کنه پس وقتی یه چیز منفی تو ذهنت میاد به فکرت پرو بال نده به جاش سریع یه فکر مثبت جایگزین کن

هعی نگو من مامان بدیم هیچ مامانی بد نیس یه مثال میزنم وقتی یه سگ خدایی نکرده به بچه ی شما حمله کنه شما اولین نفری هستی که میدویی سمت بچه ت که آسیبی نبینه حتی اگه به قیمت از دست دادن جونت باشه
شما فقط بلد نیستی چه بازی ها و سرگرمی هایی رو با بچت تمرین کنی
ما این بازی ها رو انجام میدیم با پسرم شما هم انجام بده اولش آهنگ میزاریم یکم میرقصیم مسخره بازی درمیاریم بعدش از این تبلت نقاشی ها که با یه دکمه همش پاگ میشه نقاشی میکنیم
نخود لوبیا میریزم تو ظرف میگم با قاشق بریز تو یه ظرف دیگه اینها خودش مهارت میشه براش و دستش راه میفته
میبرمش خانه ی بازی
یا پیاده روی
بهش گربه و سگ و آسمون و درخت و نشون میدم حرف میزنم باهاش
تو هم بسم الله بگو و از خدا کمک بخواه بهت قوت بده
یه دفتر بیار و نعمت هایی که بهت داده بنویس بابتش خداروشکر کن
سلامتی بزرگترین نعمتیه که خدا به هر کسی نمیده قدرشو بدون

حتما پیش یه روانشانس برو.خیلی کمکت میکنه

من هم دیگران خیلی اذییتم میکردن.خیلی‌.بیشتر خانواده خودم مثل مادرم.و از تنهایی مجبور بودم برم هی سمتشون.و تنها نمونم.الان نزدیک یکساله مثل غریبه ها شدم دیگه باهشون.خونه مادرم باور میکنی سه ماه پیش رفتم؟اون میاد خونمون من دیگه نمیرم.محلشم نمیرم.برای حرفاش.قرص سترالینم شروع کردم.و اینکه خاک بر سرم بخاطر اطرفیانم که یه مشت مغز زنگ زده بودن وقت میزاشتم حرفاشون گوش بدم تازه جوابشونم باید میدادم که قانعشون کنم.حتی شوهرم‌.گور پدر دنیا.خودتو و بچهات مهمنن .اول هم خودت بعد بچه.چون بچه هم وفا نداره بنده خدا.رفت امد نکن.مجبوری مگه‌.تنهایی شرف داره به مریضی و افسردگی و پناه بردن به یه مشت احمق

این احساسات برای همه هست.فقط سعی کن بهش توجه نکنی تا کمتر بشن.من صلوات فرستادن نماز خوندن دعا،بیرون رفتن خیلی بهم کمک کرد.البته داروی ضدافسردگی هم استفاده میکنم.

الان بچهام با ماشین میبرم میگردونم.جایی هم ندارم برم ها.حتی خونه یه فامیل.چه فایده برم اعصابمو خرد کنن

به بچت فکر کن نباشی همه بلایی سرش میاد به اون روزا فکر کن که باردار بودی آرزو داشتی بچت سالم باشه حالا کنارته باید کنارش بمونی هواشو داشته باشی همه ما یجور بدبختی داریم خود من یه شوهر الکلی روان پریش دارم نمیدونی چه بلای سرم آورد گوشی مخفی ووو. کتک بابام ولم کرد رفت ۱۰سالم بود بچه طلاق شدم هرکی یه عذابی میگشه امتحان خداس

منم مثل شمام

عزیزم تلگرام کانال پادکست دلژین رو گوش کن

چیشده عزیزم چرا کلافه ای

در کنار همه اینا از اینکه همسرم اصلا درکم نمیکنه و نمیتونم یه مامان خوب باشم بیشتر عذابم میده بریدم کار هر شبم شده گریه