۷ پاسخ

گلم باید بری دکتر اوایل افسردگی هستی ،کنترل نکنی بیچارت میکنه.حتما پیش .پزشک برو

عزیزم کلا ترس از دست دادن یه حسیه همه آدما کم و بیش دارن باید کنترل کنی منم گاهی وقتا میاد سراغم داغون میشم

عزیزم کتاب محدودیت صفرو بخون و پاکسازی کن

گلم هرچی فکربدکنی سرت میاد با قرآن ونماز ذهنتو اروم کن وفکربدواز خودت دور کن

عزیزم سراغ همه میاد این فکرا اما اگه اونقدر زیاده که زندگیت رو مختل می کنه با روانکاوی مشاوری چیزی صحبت کن حتما

منم دقیق مثل خودتم سفرایی ک رفتم قبل میشینم فکر میکنم اگه گم شده بود اگه ی طور دیگش میشد اینقدر حالم بد میشه نفسم بالا نمیاد

عه وا این چه فکراییه اخه

سوال های مرتبط

مامان ریحانه ♥️ مامان ریحانه ♥️ ۲ سالگی
امروز دخترمو بردم پارک واقعا هر بار میبرمش افسردگی میگیرم
حالا خونه خودمون از مبل میره بالا پشتک میزنه
از تخت دیروز خورد زمین خون دماغ شد ولی میبرم پارک اصلا بازی نمیکنه
فقط بازی کردن بچه ها رو میبینه
هرچی التماس میکنم برو سرسره
بعد میره اون بالا عین بید میلرزه ک منو بیار پایین
واقعا وقتی میرم میبینم بچه های کوچیکتر از خودش برای خودشون بازی میکنن مادرشون راحت روی نیمکت نشسته
من فقط باید بیفتم دنبالش
اون یکی از دختر من کوچیکتر قشنگ شیر نیخکردبا دستش با ی دست کیکشو
حالا من از صبح دو ساعت ی کسک رو دنبال خودم آوردم بلکه خانم بخوره
آخرش هم بدون اینکه ی گاز بزنه خوردش کرد پرتش داد زمین
حالا توی جمعی میریم با همه مرد ها و خانم ها دوست بشه بای بای میکنه دست میده
ولی هیچ وقت با بچه های کوچیک نمیتونه ارتباط بگیره
اصلا بهشون محل نمیذاره
نمیدونم چرا این مدلیه
خیلی دوست دارم مستقل بشه ولی همیشه وابسته س
حتی توی خونه موقع غذا آزاد میذارمش ولی فقط کثیف کاری میکنه
اینجا هم فقط داشت بازی بقیه رو نگاه می‌کرد حالا اون بچه شیش ماه از ریحانه کوچیکتر بود برای خودش بازی میکرد