۸ پاسخ

توخونه رابطه تون خوبه؟؟؟
باهاش وقت میزاری؟
من خواهرم تاحالا ن ب دخترم غذاداده
ن لباسی ازش شسته
نه دسشویی بردتش

ولی بازی میکنه
بازی های باب میلش


دخترم ب شدت دوسش داره
و یه تایمی اگ‌من رابطه گرمی ازنظر بازی باهاش نداشته باشم بین من واون اونو انتخاب میکنه

باید اینقدر توی خونه فضای امن و پر هیجانی داشته باشه که هر لحظه هواسش باشه ک برگرده خونه

عزیزم وقتی تو خونه دوتاتون هستین ‌قبلش با آرامش باهاش حرف بزن ‌بگو میریم خونه خاله یا مامان بزرگ شام میخوریم بعد برمیگردیم خونه خودمون بخوابیم ‌.یا با عروسک هاش نمایشش رو دربیار که مثلا عروسک رفت مهمونی الان برمیگرده خونه خوشون .بخدا بچه ها باهوشن.چند بار این روش رو با آرامش بگی به مرور قانع میشن ....

تشویقش کن مثلا قبل اینکه ببری جایی یه خوراکی که دوست داره نشون بده بگو اومدیم خونه میخوریم بعد به بقیه هم بگو همراهیش نکنن و بهش بگن برو خونه دوباره میای بازی می‌کنیم پسر منم تازگیا نمیاد ولی نرمش میکنیم با زبون میاد فقط باید رو حرفت وایستی الان سن لجبازی

عزیزم طبیعیه درک میکنم منم دخترم اینجور بود خیلی نگران بودم خیلی نشستم فکر کردم دیدم خیلی بهش سخت میگیرم یا تنبیه بدنیش میکردم یا خیلی داد و بیداد میکردم
بعد عذاب وجدان گرفتم دیدم راستکی انگار مامان خوبی نیسم و خیلی بم زور داشت ک زحمتشو من می‌کشیدم اونوقت اون وابسته باباش یا مامانم یا مادرشوهر و خواهر شوهرم بود
دیگه خیلی فکر کردم گفتم گور پدر خونه و زندگی و تمیزی و مردم
چی مهمتر از بچمه؟
البته اینو زمانی فهمیدم ک مریضی گرفت و عمل کرد
قسم خوردم دیگه انگشتم بهش نخوره و نخورده هم
وقتی یچیزو می‌ریزه یا کثیف می‌کنه یا بشکنه و پاره کنه و...کلا هرکاری بکنه چیزی بهش نمیگم
روزی چندین بار بهش میگم دوسش دارم و قربون صدقش میرم
بهش میگم ک همه زندگیمه و کلی بوسش میکنم و نازشو میکشم
وقتی حرف میزنه گوش میدم و ب حرفاش میخندم و با هیجان جواب میدم
بهش میگم تو خوشگلترین و بهترین دختر دنیایی ، با ادبی مهربونی و....
ازش تعریف میکنم
همینا باعث شده خیلی بهم وابسته بشه جایی هم بریم خودش میخاد ک باهام برگرده خونه

دختر منم برعکسه‌ میریم یه جایی میگه بریم خونمون چون تو خونه لهش بیشتر خوش میگذره همیشه یه بهونه میاره که بریم خونه با فلان وسیله م بازی کنیم

باید به بهانه های مختلف گولش بزنی
بعضی بچه ها به مدتی اینجورین
بعدش خوب میشن

پسرمنم همينجوريه خيلي مامانم و خواهرامو دوس داره
و پشت هركسي هم گريه ميكنه موقع برگشتم گريه ميكنه
ولي من هرسري به يه روشي گولش ميزنم ميگم بستني بخريم بيايم بريم خوراكي بخريم و ازين جور حرفا

سوال های مرتبط

مامان عسل❤️ مامان عسل❤️ ۳ سالگی
دخترم به شددددددت شلوغ شده دیگه نا ندارم بخدا
با همه چی کار داره به همه چی دست میزنه میگی هم نکن بدتر میکنه
خیلی اذیتم میکنه چطوری کنترلش کنم نمیدونم واقعا چه رفتاری از خودم نشون بدم شبا که میخوابه تصمیم میگیرم دیگه از فردا باهاش تا کنم اروم باهاش حرف بزنم دعواش نکنم
ولی صبح که میشه یعنی تا چشمشو باز میکنه شروع میکنه به نق زدن راه میره گریه میکنه میشینه گریه میکنه اب میخواد گریه میکنه یعنی یه مصیبی سرم میاره ها
جایی میریم از دماغ و دهنم در میاره تو خونه هم میمونیم همون داستانه
یعنی خدا نکنه بخوام ۵دیقه بشینم انقدر اذیتم میکنه به غلط کردن میفتم
واقعا نمیدونم چیکار کنم
خیلی شره همه بچه ها رو اذیت میکنه
با هیچ بچه ای کنار نمیاد وسایلای خودشو به کسی نمیده میریم هم جایی باز وسایلای طرف هم برمیداره به خودش نمیده
هر چقدر هم میگم اصلا نمیفهمه
یعنی کافیه از کنارش رد بشی مثلا دستت بخوره به موهاش قیامت میشه
غذا خوردنشم که دیگه نگم
😔😔😔😔😔😔😔😔😔
مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
مامانا لطفا بگین با لجبازی و پرخاشگری پسرم چیکار کنم؟ نه میذاره مای بی بی شو عوض کنم نه میذاره لباس تنش کنمو عوض کنم. غذا هم با گوشی یا باید کتاباشو دورتادور بچینم. میوه و آجیل چیزهای مقوی هم اصلا مهمونی ها هم نمیاد حتی خونه پدر و مادرامون وارد در که میکشیم انقدر گریه میکنه تا خون دماغ میشه که من نمیام تو خونه. خودش با خودش نمیسازه یهو در حالت عادی داره خودش با خودش بازی میکنه شروع میکنه گریه و جیغ. خونه سازی هاشو نتونه رو هم بذاره میزنه زیرش یهو شروع میکنه جیغ زدن. بغل هیچکس نمیره غیر از افرادی که خودش دوست داره. دوباره اخلاق سر کوبیدنش برگشته تو لجبازی‌. همش خشمگینه یهو با حرص حمله میاره طرف صورت آدم یا میخواد چنگ بندازه یا گاز بگیره یا بزنه. یعنی جایی مهمونی میرم باهاش عذا میگیرم چون واقعا اخلاق نداره یعنی یا میگن تربیت مادررو یا میگن بچه شون مشکل اعصاب داره دیونس. با روانشناس حرف زدم میگه دوماه جایی نرو واقعا نمیتونم ۲ماه خونه پدرشوهرم نرم شوهرم راضی نمیشه. البته بنظرم راس میگه که از الان اختیار مونو بدیم دست بچه. الان ده روز بیشتره حموم نمیاد همش میگه نه و لج میکنه همسایه ها به صدا دراومدن از جیغ ها و گریه هاش ما هم دیونه شدم گاهی اوقات داد میزنیم از دست بد اخلاقی ها و بد قلقی هاش دارو هم قبلا خوب می‌خورد دیگه نمیخوره. یعنی پسر من ۱۰ درصد بچس ۹۰ درصد شده خشم و لجبازی.
اگر کسی تجربه داره ممنون میشم
مامان رادمان مامان رادمان ۳ سالگی
خسته شدم دیگه هرروز دارم گریه میکنم از دست پسرم. همش مریض میشه همش لج میکنه کل خونرو میزاره رو سرش جیغ میزنه که ب ب بده بعد که میارم هیچی نمیخوره ازبس همش گریه میکنه مغزم سوت میکشه همشم گوشیمو میگیره و نمیده. از لحظه ای که بدنیا اومد داره عذابم میده همه دوره هاش لجباز بود یکسره گریه میکرد نه غذا خوب میخورد نه شیر. هیچکسم نگهش نمیدارع هیچ جا نمیتونم بدون پسرم برم با اینکه دوسالو نیمه باز هرجا میریم میگ یکسره بغلم کن موقع اشپزی ظرف شستن یکسره گریه میکنه بغلم کن. دیگ رد دادم میگم خدایا من چه گناهی کردم بچم انقدر لجبازو بدغذا و گریوعه. من هیچ موقع از کسی کمک نگرفتم اولین بچمه با اینکه هیچی بلد نبودم خودم تنها همه کاراشو کردم با اینکه مادرشوهرم طبقه پایین ماعه مامانمم نزدیکمونه هیچکدوم کمکم نبودن. از بس اذیت شدم تو این دوسالو نیم دارم افسردگی میگیرم انقدر از بچه میترسم که یروز تاریخ پریودیم جابجا میشه سکته میزنم. بنظرتون بزرگتر بشه خوب میشع؟