اینم از شب یلدا که به گریه و کتک خوردن گذشت .. اینم از روز مادری که فقط دلم شکست.. خدایا هستی دیگه مگه نه؟ من بدبخت چه گناهی کردم که پسرم هر جا با باباش میریم می‌چسبه به باباش و جیغ میزنه هر جا بدون باباش باشیم خوبه و بازی میکنه. امشب رفتیم خونه مادرشوهر پسرم جیغ میزد و چسبیده بود به باباش پدر شوهرم عصبی شد گفت برش دارید برید خونتون شوهرم با پسرم رفت من و با دخترم مثل احمق ها موندم گفتم زشته برم. چه قدر متلک بهم زدن که آره تو بچه رو اینجوری تربیت کردی.بعد مادرشوهرم میگه زنگ بزن خانواده ات برن علی رو ببرن تا پسر من بتونه بیاد یلدا. هر چی بهش میگم خانواده من خودشون جایی دعوتن گوش نمیده. بعد منو آورده تا دم خونمون که برو علی رو آروم کن سرش بند بشه پسر من بتونه بیاد یلدا علی هم جیغ میزد د باباش رو گرفته بود تهش مادرش با قهر از خونه رفت بیرون شوهر منم یه عالمه منو پسرم رو زد که اینو تو تربیت کردی من بچه به این بدی ندیدم منم زنگ زدم به مادرشوهرم گفتم گناه من چیه علی گریه میکنه چرا من باید کتک بخورم میگه خوب پسرم ناراحت بوده به من چه!!!! خدایا کجای این عالم نشستی ظلم رو میبینی ساکتی

۲۷ پاسخ

نشستی بچه دو ساله رو کتک بزنه؟ ببخشید اینو میگم شاید حرف من برات تلنگر بشه ، تو مادری؟ تو زنی؟ کتک میخوری؟؟ پا نشدی بزنی تو دهنش ، اون ننه اشغالشو آبروشو نبردی ؟؟؟ لابد میخوای دخترت هم یه زن ضعیف بار بیاد بلند شو بسه دیگه اینبار دست روت بلند کرد یه مگس کشی شلنگی لوله ی آبی چیزی دم دستت داشته باش انقدر بزنش تا صدای سگ در بیاره اون به عوق زدن بیوفته اعصابم خرد شد

یچیزی بگم من میگم خودتم مقصری همچن مادر شوهر پدر شوهری داری باز بهش سر میزنی

نباید میموندی خونه مادرشوهرت...

عزیزم واقعا متاسف شدم ولی اگر میخای بچت یه روانی مثل باباش نشه ازت خواهش میکنم برو شکایت کن بخصوص که بچه ۲سال زده خودت به کنار ببر پزشک قانونی رد صلاحیت میشه از بچه هاش مهریتم بذار اجرا همون مادرش میاد التماس می‌کنه برگردی لطفاً الان شجاع باش حتی اگر زندگیتو دوست داری بذار شوهرت به گوه خوردن بیفته بعد برگرد تا بخاطر یه شب که الهی سر تخته بشورنش بچه و شما رو نزنه خواهرانه بهت راهکار دادم اگر گوش دادی زندگیت خوب میشه اگر ندادی برای همیشه این خاری تحمل کن خدا مادرشوهر تو لعنت کنه

وااای تو چجور زنی هستی رسمن پدر شوهرت بهتون بی احترامی کرده شوهرت رفته تو موندی اونجا

الآنم این دعوا و برخورد امشبو بهونه کن و دیگه پا خونشون نذار شوهرت تنها بره
بگو بچه هام کوچیکم باعث ناراحتی شما میشن . خودتم بی حرمت نکن.

ببخشید خیلی بی عقلی برای چی بلند میشی میری؟؟ یلدا خیلی مهمه؟؟؟ چند سال پیش که آنقدرها مردم یلدا رو جدی نمیگرفتن نگذشت؟؟ من اگر بودم می‌نشستم خونه با بچه هام یلدا می‌گرفتم شوهرمم می‌رفت ور دل ننش یلدا می‌گرفتم هیچ وقت اجازه نمیدادم ب بچم یا خودم این بی احترامی صورت بگیره. می‌دونی بچت سنش حساسه و همسرتم حوصلش نداره نرو که بی حرمت نشی

سلام عزیزم حقت بوده خوبت کرده ادم بی عرضه باید اینجور بشه دلم به حال تو نمیسوزه به حال اون بچه هامیسوزه که یه مادر دارن حتی نمیتونه ازخودش دفاع کنه چه برسه به بچه هاش مادرشوهرتم خوبت کرده وقتی اون رفتار با پسرت کردن باید همون لحظه بلند میشدی میرفتی ن اینکه بشینی خوبت کردن حالا هرکی میخواد زیر پست من چیزی بگه بگین من از لج دلم این حرفارو زدم

یلدا خیلیم واجب نبوده ک مادرشوهر ایکار میکرده 😕

چرا موندی خونه مادرشوهرت
همراه شوهرت برمیگشتی خونت

فقط خدا برسه به دادت با همچین آدمایی که باهاشون زندگی می‌کنی 😟😔😔

🥲🥲😭

اگه آرامش بچت برات مهمه یه مدت هیچ جا نرو تو خونه بمونین پسرتم کم کم درست میشه

نباید میموندی به جهنم که بی احترامی میشه دیگه هم پاتو خونشون نزار بزار شوهرت تنها بره یکم جنم از خودت نشون بده

بزرگترین استباهت رفت امدن و موندن اونجا بود پشت سر شوهرت سریع بلند میشدی میرفتی یکم بچت اروم میکردی یا شوهرت رد میکردی برگرده دلیل موندنت خیلی بی معنی بود چنبار جواب بده تادعادت کنی واجب نیست بری نرو

این یلدا چیه بخدا گند زده ب همه چی مگه چیه ی شب مثل همه شبا خدا لعنت کنه خانواده شوهرتو

چقدر ناراحت شدم عزیزم
خوب میشه نگران نباش
یه دوره ای پسر منم اینجوری بود مثل پسر شما می چسبید به باباش
منم اینقدر غصه میخوردم چقدر حرف بهم زدن که این چرا اینجوریه
اما حالا دیگه پسرم خوب شده و دیگه اونجوری اذیت نمیکنه

دست شوهرتو میپیچوندی با تمام زوری که داری تا بفهمه چه خبره که دست روی شما و بچه ی بی گناه بلند نکنه

امشب پسرمنم خیلی لجباز شده بود و واسه هرچیزی گریع میکرد ..منکه اعصابم خورد شد باباش،هم بعداز دوسال یلدا خونه بود .زیاد نذاشت بهمون بچسبع😩

اعصابم خورد شد والا
تو چرا موندی میزدی بیرون بگو بچس نمی‌فهمه هر کی ناراحته دیگ نمیام برم
تو که حرفو شنیدی حداقل از حق خودتو و بچت دفاع میکردی

خیلی ببخشید اینو میگم یلدا بخوره توسر شوهرت ومادرش بااین کاراشون....

دلم به شدت گرفته... مادرشوهرم یه جوری حرف میزنه انگار بچه من یه لات چاقوکش هست که الان قتل کرده ... شوهرم یه جوری حرف میزنه انگار بچه من روانیه.... خوب سن دو تا سه سال سن لجبازی هست خیلی مامان های گهواره دیدم نوشتن بچه ما هم لجبازی میکنه گناه من چیه دوتا بچه شیر به شیر دارم باید برا جفتشون وقت بزارم فحش هم بخورم

عزیزم
چقدر بی درکن

چی بگم خواهر مثه شوهرم مادرشوهر منن

چه مادرشوهربی شعوری خدالعنتش بکنه مگرخودش بچه بزرگ نکرده نمیدونه چقدسخته ولجبازبودن بچه هاهستن .
بچه هاخودشون ساکت بودن
به خاطریه شب یلداکه خیلی هم مهم نیسته
بچه رودعواکرده وزده که خوش باشه توهمون دفعه اول باپسرت میرفتی توخونه تنهاهم ارامش داشتی شوهرت به خوشیش میرسید توهم خدای داری

علی یه روز در میان خانواده شوهر منو میبینه بعد پدرشوهرم میکه از بس از خانواده قایمش کردید اینجوری شده!!! شوهرم میگه تو بهش یاد دادی جیغ بزنه آخه به بچه دو سال و چهار ماهه میشه یاد داد؟

عجب مادرشوهر و پدرشوهر بی منطقی خدا صبرت بده واقعا ناراحت شدم براتون مخصوصا علی کوچولو🥺

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۲ سالگی
دلم نمی‌خواد عقده ها بچگیمون توی بچم شکل بگیره دلم نمی‌خواد ترسو بشه اضطراب داشته باشه خجالتی بشه و پر از تروما تمام وجودش رو بگیره
مگر نمیگن پدر و مادر باید با هم همراه باشن آخه من چطور میتونم تحمل کنم و هی سکوت کنم و ذره ذره آب بشم
من نمیگم من کاملم منم خیلی وقتا از کوره در میرم گاهی جوری مثل سگ پشیمون میشم که زار زار بعدش گریه میکنم اما بیشتر صبورم یه جورایی
همسرم با پسرم خیلی رابطه خوبی دارن اما کافیه عصبانی بشه همسرم
بعدش هم پشیمون میشه اما اول به عاقبت کارش فکر نمیکنه
دیگه زیاده روی هست در حق طفل دوساله
بچم از خواب بیدار شده گریه گریه جیغ بلند بهش میگه ساکت
من دارم با بچم حرف میزنم تا آروم شه یهو بلندش کرد با یه دست کتفش پیچ خورد حتی نگفت دست بچه می‌شکنه در می‌ره انداختش رو بالش هی گفت خفه شو بهش😭😭
همسایه گور باباش مگر نمیبینن بچه دارم که هی مراعات همسایه ها می‌کنه
من داشتم دق میکردم فقط بهش گفتم کافر
پسرم گریه می‌لرزید اومد سمتم با صدای لرزون مامان مامان
فقط گریه میکردم
بغلش کردم بازم گریه تا آروم شد کم کم
(اینو بدونید که هر شب تقریبا از خواب بیدار میشه و متاسفانه هی زور الکی میزنه به حالت نق و دیگه عادت کردیم و هی بهش میگیم بخواب) گاهی می‌خوابه گاهی یکم میاد بغل گاهی هم مثل امشب که یهو صداش می‌ره بالا و جیغ جیغ می‌کنه
هر دفعه به من نیاز داره و همسرم از کوره در می‌ره و کاری که نباید با این طفل می‌کنه من به بچه بگم برو کنار حقته بابات درست میگه و.....
آخه مگه میشه
من مگه مادر نیستم
سنگ که تو سینم نیست
مامان اوین مامان اوین ۲ سالگی
مامانا اینقد اعصابم بهم ریخته که حساب نداره من پسرم ۵ سالشه به هرزبونی بگی بهش نقاط خصوصی بدن وگفتم اما خیلی مظلوم و اصلا نمیتونه از،خودش دفاع کنه جثش هم ریزه اولین دفعه که متوجه شدم که پسر خواهر شوهرم ۵یا۶ یال ازش بزرگتره دستمالی کرده با اون دعوا کردم با زبون خوش هم به پسرم گفتم اجازه،نده دیگه تا حدودی کمتر شد اگرم جایی احساس می‌کردم بارم بهش گوش زد میکردم که خصوصیه تا امروز که رفتیم خونه یکی از آشنا اینا تو اتاق بازی میکردن داداشمم با پسرم بود اون ۷ سالشه حس کردم یکم غیرنرمال به پسرم گفتم بیا کنار خودم بشین که میخوایم بریم بعد اومدیم تو ماشین با زبون خوش ازش تنهایی پرسیدم گفت هیچی دختره گلوم پ فشار می‌داده نمیزاشته بیام بیرون خصوصی رو هم دست میزده بعد من بهش گفتم من باتو دوستم هرمشکلی داره بهم بگو چرا ازخودت دفاع نمیکنی گفت یعنی چی گفتم یعنی احازه،نده کسی،بزنه اگرم بزرگتر بود نتونستی از مامان و باباکمک بگیر اینقدر عصبانی شدم یکم خوراکی گرفتم رفتم در خونه طرف دختر گفتم بیا خوراکی خریدم بعد بهش گفتم من با پسرم دوستم نبینم دوباره از این غلطا کردی همه راه و امتحان کرده بودم گفتم شاید اینجوری پسرم اعتماد کنه اینقدر اعصابم بهم ریخته که حد و حساب نداره چیکار کنم یه پسر نباید اینجوری باشه آخه شوهرمم اخلاق ورفتار مثل پسرم کم رو خجالتی اصلا من یه چیزی،میگم شما یه جیزی میشنوید