مامانا اینقد اعصابم بهم ریخته که حساب نداره من پسرم ۵ سالشه به هرزبونی بگی بهش نقاط خصوصی بدن وگفتم اما خیلی مظلوم و اصلا نمیتونه از،خودش دفاع کنه جثش هم ریزه اولین دفعه که متوجه شدم که پسر خواهر شوهرم ۵یا۶ یال ازش بزرگتره دستمالی کرده با اون دعوا کردم با زبون خوش هم به پسرم گفتم اجازه،نده دیگه تا حدودی کمتر شد اگرم جایی احساس می‌کردم بارم بهش گوش زد میکردم که خصوصیه تا امروز که رفتیم خونه یکی از آشنا اینا تو اتاق بازی میکردن داداشمم با پسرم بود اون ۷ سالشه حس کردم یکم غیرنرمال به پسرم گفتم بیا کنار خودم بشین که میخوایم بریم بعد اومدیم تو ماشین با زبون خوش ازش تنهایی پرسیدم گفت هیچی دختره گلوم پ فشار می‌داده نمیزاشته بیام بیرون خصوصی رو هم دست میزده بعد من بهش گفتم من باتو دوستم هرمشکلی داره بهم بگو چرا ازخودت دفاع نمیکنی گفت یعنی چی گفتم یعنی احازه،نده کسی،بزنه اگرم بزرگتر بود نتونستی از مامان و باباکمک بگیر اینقدر عصبانی شدم یکم خوراکی گرفتم رفتم در خونه طرف دختر گفتم بیا خوراکی خریدم بعد بهش گفتم من با پسرم دوستم نبینم دوباره از این غلطا کردی همه راه و امتحان کرده بودم گفتم شاید اینجوری پسرم اعتماد کنه اینقدر اعصابم بهم ریخته که حد و حساب نداره چیکار کنم یه پسر نباید اینجوری باشه آخه شوهرمم اخلاق ورفتار مثل پسرم کم رو خجالتی اصلا من یه چیزی،میگم شما یه جیزی میشنوید

۵ پاسخ

.آموزش بده حتما بهش.قبل مدرسه رفتن باید دیگه خوب بتونه از خودش دفاع کنه .ولی اجازه بده خودش هم یه حرکتی بزنه .هی خیالش راحت باشه که مامانم هست اون میره جلو ،خودش خجالتی تر و بد تر میشه .

بازم با پسرت حرف بزن اگه دیدی بازم این اتفاق افتاد دیگه سعی کن خودت مراقبش باشی...هیچ وقتم نزار بچه ها تنها برن تو اتاق....

عزیزم استرس نده به بچه
مراقبش باش
نزار تنها بمونه اینجور جاها
ذهن بچرو درگیر نکن

یعنی هر بچه ای ک اطراف شماست از این کارا می‌کنه ؟خیلی مراقب بچتون باشین

پسرتون سادس مواظبش باشید و تنهاش نزارید تا بزرگتر شه بهتر درک میکنه

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۲ سالگی
اینم از شب یلدا که به گریه و کتک خوردن گذشت .. اینم از روز مادری که فقط دلم شکست.. خدایا هستی دیگه مگه نه؟ من بدبخت چه گناهی کردم که پسرم هر جا با باباش میریم می‌چسبه به باباش و جیغ میزنه هر جا بدون باباش باشیم خوبه و بازی میکنه. امشب رفتیم خونه مادرشوهر پسرم جیغ میزد و چسبیده بود به باباش پدر شوهرم عصبی شد گفت برش دارید برید خونتون شوهرم با پسرم رفت من و با دخترم مثل احمق ها موندم گفتم زشته برم. چه قدر متلک بهم زدن که آره تو بچه رو اینجوری تربیت کردی.بعد مادرشوهرم میگه زنگ بزن خانواده ات برن علی رو ببرن تا پسر من بتونه بیاد یلدا. هر چی بهش میگم خانواده من خودشون جایی دعوتن گوش نمیده. بعد منو آورده تا دم خونمون که برو علی رو آروم کن سرش بند بشه پسر من بتونه بیاد یلدا علی هم جیغ میزد د باباش رو گرفته بود تهش مادرش با قهر از خونه رفت بیرون شوهر منم یه عالمه منو پسرم رو زد که اینو تو تربیت کردی من بچه به این بدی ندیدم منم زنگ زدم به مادرشوهرم گفتم گناه من چیه علی گریه میکنه چرا من باید کتک بخورم میگه خوب پسرم ناراحت بوده به من چه!!!! خدایا کجای این عالم نشستی ظلم رو میبینی ساکتی
مامان دلنیا مامان دلنیا ۲ سالگی
سلام مامانا
من دخترمو حدودا 5 هفته ایناس از پوشک گرفتم اولش بعد حدود دوهفته کاملا یاد گرفت گفت هر دو تا شو اما چهار روز بعد یه بار که حموم بود پی پی کرد شورتش کلا دیگه پسرفت کرد اصلا نگفت همکاریم نکرد بعد حالا همکاری میکنه منظورم اینه هر بار بگمبریم دستشویی میاد کارشم میکنه اما مشکلم اینه خودش نمیگه بهم نمیزارم خطا کنم خودم میبرم قشنگ دیگه متوجه میشه
البته بگما گاهی جیش رو میگه
تو ایام عید جایی میرفتیم پوشکش میکردم ولی تاکید میکردم که جیش داشتی بهم بگو جیش نکن شورتت قشنگ هر حا میرفتیم مهمونی بهم میگفت ینی به جز یکی دو مورد پوشکش خشک بود یه بار حتی من حوصلم نگرفت ببرمش گفت جیش دارم گفتم باشه از قصد نبردم گفت ولش کن پوشک داره اما یه ربع بعد دیدم باز تکرار کردم یردمش دیدم پوشکش خشک بوده منظورم اینه خودشو کنترل کرده بو
ببخشید طولانی شد اما نوشتم که کامل توضیح داده باشم با این اوصاف حس میکنم اماده اس اما چرا نمیگه
باز جیش رو میگه چن تا یکی اما پی پی رو اصلا از حالاتاش میفهمم میبرم یه جور رفتار میکنه که حس میکنم داره خودشو نگه میداره